«پاوِل دورُف » (Pavel Durov) وقتی به همراه برادرش نیکلای در سال 2006 شبکهی اجتماعی VK را راه انداخت فکرش را هم نمیکرد روزی بزرگترین شبکه اجتماعی اروپایی شود. محبوبیت این شبکه در زادگاهش به جایی رسید که VK را فیسبوک و خودش را مارک زاکربرگ روسیه لقب دادند. اما همین محبوبیت در کشوری با فضای سیاسی بسته، مهمترین تفاوت آندو را باعث شد؛ یکی (زاکربرگ) در بستر فراهمِ میهنش پلههای ترقی را طی کرد و به جایگاه شایستهای رسید، دیگری (پاول) از طرف حکومت کشورش تحت پیگرد قرار گرفت و ناگزیر وطنش را ترک کرد و نفی بلد شد.
اما در دهکدهی جهانی امروزین با زور نمیتوان جلوی استعدادها را گرفت. زاکربرگ روسها از کشوری جزیرهای به نام فدراسیون«سنت کیتس و نویس» (Saint Kitts and Nevis) تابعیت گرفته تا از مزاحمتهای کرملین در امان باشد. او به کاری که در روسیه شروع کرده بود ادامه داد. پاول در سال 2013 و کمی پیش از مهاجرت، به کمک برادرش که پروتکل امن MTProto را ساخته بود یک اپلیکیشن پیامرسان به نام تلگرام (Telegram) درست کرد، اپلیکیشنی که بهتازگی جشن 100 میلیون کاربر فعالش را گرفته و بهسرعت در حال رشد است. در ادامه با دیجیکالا مگ همراه باشید.
«پاول والریویچ دورُف» (Pavel Valeryevich Durov) در اکتبر 1984 در سن پترزبورگ روسیه به دنیا آمد اما بیشتر کودکیاش در شهر زیبای تورین در ایتالیا سپری شد. پدرش دکتر والری دورف، لغتشناس بود و در ایتالیا کار میکرد. پاول هم در همانجا به یک مدرسهی ایتالیایی فرستاده شد؛ اما بعد از بازگشت به روسیه در سال 2001، تحصیلاتش را در سن پترزبورگ ادامه داد و نهایتا در رشتهی پدرش از دانشگاه همان شهر با رتبهی اول فارغالتحصیل شد. او بعدها در سال 2012 داستان زندگیاش را در کتابی به نام « کد پاول دورُف» (Code of Pavel Durov) آورد.
دورُف جوان و پرتوان در سال 2006 وقتیکه فقط 22 سال داشت بنای VKontakte را گذاشت که بعدا بهصورت VK درآمد. در مدتزمانی که او و برادرش این وبگاه را اداره میکردند، شرکتشان به ارزش 3 میلیارد دلار رسید. در سال 2011 به خاطر مخالفتهای پاول با سیاستهای جریان حاکم، نیروهای امنیتی روسیه خانهی او در سن پترزبورگ را محاصره کردند ولی ماجرا بعد از یک ساعت فیصله پیدا کرد.
در دسامبر 2013 پاول را مجبور کردند 12 درصد از سهام شرکتش را به «ایوان تاورین» (Ivan Tavrin) صاحب Mail.ru، یکی از بزرگترین شرکتهای اینترنتی روسیه بفروشد. در پی این واگذاری، تاورین هم در رد و بدلی فرمایشی، این 12 درصد را به شرکت متبوعش داد تا در مجموع، با سهمی که پیشتر طی سرمایهگذاری روی VK در اختیار داشت، 52 درصد از سهام VK و متعاقبا کنترل آن را بر عهده بگیرد. چندی بعد هم سهام باقی مانده به مالکیت mail.ru درآمد تا بهتنهایی صاحب این شبکهی اجتماعی شود تا تحت فرمان دولت روسیه عمل کند.
پاوِل دورُف، در 2013 میلادی بعد از اتفاقاتی که برای شبکهی اجتماعیاش افتاد به اتفاق برادرش نیکلای، اپ پیامرسان تلگرام را راه انداخت. اما تجارب VK به او یاد داده بود که نباید مقر جدیدش را در روسیه انتخاب کند؛ بهاینترتیب تلگرام در برلین آلمان بنا شد. برای رسیدن به ادعای «سریعتر و ایمنتر» دو لایهی رمزگذاری برای اپلیکیشن استفاده کرد. امنیت تلگرام آنقدر مورد توجه بوده که گفته میشود حتی اعضای داعش نیز کاربر تلگرام هستند. البته تا مدتها پاول از منظر کسبوکار به تلگرام نگاه نکرد و همین چند وقت پیش هم یک میلیون دلار دیگر از سرمایهی شخصیاش را برای ادامهی کار آن هزینه کرد.
دورف در اول آوریل 2014 تحت فشار از هیات مدیرهی شرکتش، VK، استعفا داد. در 16ام همان ماه وقتی ماموران اطلاعاتی روسیه مشخصات تظاهراتکنندگان اوکراینی را در ماجرای جزیرهی «کریمه» خواستند، پاول نهتنها از دادن آنها خودداری کرد بلکه در صفحهی شخصیاش در شبکهی اجتماعی VK از این درخواست پرده برداشت و آن را غیرقانونی دانست.
در 21ام آوریل همان سال او را از مدیر عاملی کنار گذاشتند. شرکت مدعی شد این تصمیم بعد از درخواست استعفای او از هیات مدیره گرفته شد؛ خودِ دورف بعدا اعلام کرد شرکتش بهوسیلهی افراد وابسته به حکومت تصاحب شده بود و چارهای جز ترک آن نداشت. در نهایت پاول دورف ناخواسته مجبور به مهاجرت از وطن شد؛ او بعد از خروج از خاک روسیه به رسانهها گفت برنامهای برای بازگشت ندارد و معتقد است در شرایط کنونی کشورش آمادگی کسبوکارهای اینترنتی را ندارد.
دورف با سرمایهگذاری 250 هزار دلاری در صنعت شکر «سنت کیتس و نِویس» شهروندی این کشور را گرفت و حدود 300 میلیون دلار از داراییهای نقدیاش را هم در بانکهای سوییس گذاشت تا از دستدرازی دولت روسیه مصون باشد.
پاول دورف خود را یک فعال سیاسی، آزادیخواه و گیاهخوار میداند. در 27 سالگی و در سال 2011 یک میلیون دلار به بنیاد ویکیپدیاکمک کرد. در سال 2014 به عنوان مستعدترین رهبر زیر 30 سال در اروپای شمالی شناخته شد. جسارت پاول در جو امنیتی روسیه مثالزدنی بود؛ او حتی در جریان افشاگریهای«ادوارد اسنودن» در سال 2013 به او پیشنهاد کار داد تا برای توسعهی نرمافزارهای امنیتی با هم همکاری کنند.
شخصیت و صحبتهای جنجالی پاول دورف اغلب مورد توجه رسانهها قرار میگیرد. طرز لباس پوشیدنش و علاقهی زیادش به فیلم ماتریکس همیشه سوژهی خبرنگاران است. او یک بار در مصاحبهای با وبگاه TechCrunch گفت: «اگر بخواهم خیلی ساده بگویم، مهم نیست چند اپ پیامرسان دیگر وجود دارد چون همهشان [به جز تلگرام] بیخود هستند.» پاول به دلایل امنیتی و علاقهی شخصی پیوسته در سفر است. از عکسهایی که در صفحهی اینستاگراماش میگذارد معلوم است دستی هم در عکاسی دارد. او حفظ امنیت و حریم شخصی را بیقیمت میداند و چند اتفاق تروریستی را عاملی برای تغییر در مسیری که پیش گرفته نمیبیند.
به عقیدهی پاول تهدیدات حریم شخصی بسیار بیشتر و خطرناکتر از تهدیدهای تروریستی هستند. او در مصاحبهای با CNN دربارهی این موضوع که تلگرام پیامرسان مورد علاقهی اعضای دولت اسلامی عراق و شام (داعش) است و در حملات تروریستی اروپا از آن استفاده کرده گفت: «این بخش تاریک فناوری است؛… افزودن یک در پشتی روی اپهای رمزگذاریشده بیشتر به کمک تروریستها میآید [تا نیروهای امنیتی]». او معتقد است همانطور که اپل در برابر خواستهی سازمان اطلاعات و امنیت آمریکا (سیا) کوتاه نیامد و قفل آیفون مورد نظر آنها را باز نکرد، اپلیکیشن پیامرسانی مانند تلگرام که مدعی اولویت دادن به امنیت است هم نباید وارد چنین بازی خطرناکی شود. چراکه در دنیای دیجیتال اگر راه نفوذی برای نیروهای امنیتی گذاشته شود قطعا سوء استفادهکنندگان هم قادر به استفاده از آن خواهند بود.
البته آقای دورف در بستن شبکههای تلگرامی که تبلیغات گروههای تروریستی یا غیر اخلاقی میکنند با دولتها همکاری میکند؛ ولی این به معنای در اختیار گذاشتن راهی برای دسترسی ماموران دولتها نیست؛ البته لااقل فعلا اینطور است، چراکه شایعات زیادی از دیدارهای مدیر عامل گوگل، ساندار پیچای، با او به گوش میرسد و این که ظاهرا پیشنهاد 1 میلیارد دلاری برای خرید تلگرام مطرح شده. باید دید در صورت انجام این خرید، با سابقهی نه چندان درخشان گوگل در حراست از حریم خصوصی کاربران، چه اتفاقی برای آرمان «سریعتر و ایمنتر» تلگرام خواهد افتاد.
بسم الله الرحمن الرحیم
مصطفی کمال، دیکتاتوری برگزیده
«او، در لباس نظامی اش، لاغر و خوش تیپ، زیر آتش دشمن بی هراس پیشاپیش یارانش حرکت می کرد؛ با سبیل هایی تاب داده و سلام های نظامی، به چشم مردم نمونه یک افسر ترک محسوب می شد. مسلمان بود و همیشه با قرآنی در جیب روی سینه، به نبرد می رفت. نه اهل دود بود و نه مشروب. در زندگی خصوصی اش تحت تاثیر احساسات بورژوا مابانه انقلابی قرار گرفته بود که علیه فساد و تباهی دربار شکل گرفته بود.»
او در 19 مه 1881م(29 اردیبهشت1260ش) در شهر تسالونیکی، در شمال یونان فعلی، که در آن زمان جزئی از امپراتوری عثمانی بود، در خانواده ای مسلمان، و ترک تبار از طبقه متوسط، چشم به جهان گشود. والدینش او را "مصطفی" نامیدند و بعدها آموزگار مدرسه به او لقب "کمال" را داد. پدرش علیرضا، کارمند دولت عثمانی و مادرش زبیده، زنی متدین بود. اختلاف نظری و مذهبی والدین مصطفی، بر سرنوشت او بسیار تاثیرگذار بود. او ابتدا وارد مکتبی مذهبی شد، سپس آنجا را ترک نموده وارد مدرسه دولتی گشت. محیط زندگی و اختلاف پدر و مادرش در گرایشات لائیکی او تاثیر مستقیم داشت. پس از اتمام تحصیلات مقدماتی وارد مکتب حربیه (دانشکده جنگ) و سپس به "دانشکده ستاد" وارد شد و به عنوان دانشجوی ممتاز و سروان ستاد، فارغ التحصیل شد. در سال 1934 م (1313ش) نام خانوادگی آتاتورکتوسط مجلس ترکیه به وی اهدا گردید و از آن پس داشتن این نام خانوادگی برای هر فرد دیگری ممنوع اعلام شد.
آتاترک در دهه اول قرن بیستم بههمراه گروهی از افسران ترک، که ترکان جوان نامیده شدند، پایههای اصلاحات در ارتش و دولت را به نفع ملی گراییِ ترکها تثبیت کرد. در جنگهای بالکان به سِمَت فرماندهی رسید و در سال 1916م (1295ش) در برابر انگلیسیها مقاومت کرد و مانع اشغال استانبول توسط نیروهای بریتانیا و متفقین در جنگ جهانی اول شد. او سپس در جبهه روس نبرد کرد.
در اواخر جنگ جهانی اول، ترکیه مورد هجوم فرانسه و ایتالیا از جنوب و یونان از شرق بود. آتاترک رهبری جنگ استقلال ترکیه را برعهده داشت. در پایان جنگ جهانی اول، مردم ترکیه از بیکفایتی خلیفه محمد ششم و نظام عثمانی بهتنگ آمدهبودند و آتاترک رهبری خیزش علیه خلافت و امپراتوری عثمانی را برعهده گرفت. در سال 1923م (1302ش) ترکیه مدرن با نظام جمهوری توسط ملیگرایان و گروههای مبارزه علیه اشغال برپا شد. آتاترک از آن تاریخ تا زمان مرگش در سال 1938م (1317ش)، رئیسجمهور ترکیه بود.
مبارزه در برابر روحانیون مبارز، کشف حجاب، اجباری کردن پوشاک اروپایی و سرکوب عشایر از کارهای دیکتاتور مآبانه وی بود. از دیگر اقدامات وی میتوان به ترویج ملیگرایی ترک، جدا کردن دین از سیاست، قانونی کردن حق رأی زنان و تغییر خط عربی زبان ترکی به خط لاتین اشاره کرد. این کارها باعث خشم روحانیون شد که منجر به قیام شیخ سعید در سال 1925م (1304ش) شد، این قیام به دلیل لغو خلافت و مغایرت آن با اسلام به دیاربکر بود. یکی از اقدامات مهم و مؤثر آتاتورک، پایان دادن به دعوای مسلمانان و مسیحیان و تبدیل مسجد ایاصوفیه به موزه بود. در راستای این اقدامات به جوانان چنین سفارش می کرد که: «این جمهوریت را ما بنا نهادیم؛ بقا و پیشرفت آن با شماست.»
در راستای این تغییرات ملایان مسلمان، کشیش های ارتدوکس و خاخام های یهودی یکدیگر را در آغوش گرفته و بازو به بازوی هم داده در خیابان ها حرکت می کردند. زنان ترکیه هم حجاب های خود را پاره کردند، درهای زندان ها گشوده شد و زندانیان سیاسی آزاد گشتند تا گیج و منگ بکوشند چشمانشان به نور عادت کند و اقوامی را که تا آنزمان ندیده بودند در آغوش بگیرند. آن طور که «اوبری هربت» نوشته است: «قسطنطیه همچون گل سرخی می درخشید و از هیجان به خود می لرزید». مردم به صورتی بی توقف به سخنرانی های مختلفی گوش می دادند که در آن ها برایشان اصول دموکراسی توضیح داده می شد. کلمهء جادویی اما هنوز بی معنای «قانون اساسی» بر همهء لب ها جاری بود و وعدهء جهانی آرمانی را با خود داشت. بدینسان عصر جدیدی آغاز شده بود.
مصطفی کمال مسیر درهمی را که در پیش روی کشورش قرار داشت به خوبی می دید و به صورتی آشکار از حکومت جدید انتقاد می کرد. او شب های متعددی را به نوشیدن و گفتگو کردن با دوستان نظامی خود در کافه های شهر سالونیکا، یعنی اولیمپوس و کریستال که از جوانی با آن ها آشنا بود، می گذراند.
و بر فراز همهء این همهمه ها، صدای نافذ کمال، با پژواکی آشکار و شدید جریان داشت. او با قدرت تمام بحث می کرد و صدایش سخن دیگرانی را که می کوشیدند حرف او را قطع کنند خاموش می ساخت.
سیاست کلی داخلی و خارجی حکومت آتاتورک عبارت بود از جدایى دین از سیاست، تأسیس حکومت لائیک در ترکیه، ایجاد نظام حقوقی و قضایى اروپایى در این کشور، اتخاذ سیاست بیطرفی در مناسبات بین المللی ترکیه به منظور حفظ استقلال کشور، پایهریزی صنایع جدید مطابق الگوهای غربی، ترویج فرهنگ اروپایى و اتکا بر ناسیونالیسم و ملی گرایى ترکی. آتاتورک در چارچوب سیاست اسلام زدایى خود که انگلیسیها به وی دیکته کرده بودند، پس از الغاء خلافت، وزارت شریعت و امور خیریه و دادگاههای مذهبی را منحل نمود. تعطیلی و تمسخر زیارتگاهها و اماکن مذهبی، قرار دادن اذان ترکی به جای عربی، منع استفاده از نامهای خانوادگی عربی، تغییرنام اسلامبول به استانبول، قرار دادن روز یکشنبه به عنوان روز تعطیل، ممنوعیت هر گونه حرکت مذهبی، ممنوعیت استفاده زنان از حجاب اسلامی، استفاده از تقویم میلادی به جای تقویم قمری، کنار نهادن دین رسمی اسلام و تعیین حکومت سکولار، جایگزینی الفبای لاتین به جای الفبای ترکی و نمونههای فراوان دیگر، از جمله اقدامات دین ستیز این عنصر خودباخته غرب میباشد. در همین راستا بود که رضا خان پهلوی پس از سفر به ترکیه و دیدار با آتاتورک، سیاستهای سکولاریستی وی را در ایران به مرحله اجرا گذاشت. حکومت آتاتورک مبتنی بر یک نظام تک حزبی و دیکتاتوری بود.
و از ابتدای حکومت خود به اجرای برنامههای وسیعی برای اروپایى کردن ترکیه همت گماشت و در راستای تحقق این هدف، قانون مدنی سوئیس، قانون جزای ایتالیا و قانون تجارت آلمان را در کشور رواج داد. جمهوری ترکیه در مدت کوتاهی به دیکتاتوری کامل مبدل شد. کلیه امور مملکت با صدور فرمان از سوی آتاتورک انجام میگرفت و در برابر خواست او، مجلس و پارلمان اجازه هیچ گونه اعتراض و مخالفتی نداشتند. با این حال آتاتورک سعی میکرد در سیاست خارجی، خود را فردی صلحجو نشان دهد و به همین سبب، قراردادها و پیمانهای دوستی متعددی را با کشورهای جهان به امضا رسانید. لوزان و برلین شاهد این امضاها می باشند. گرچه این سرهنگ ترک به یکی از شیوخ عثمانی قول داده بود مبانی اسلام عثمانی را حفظ کند اما با دیدن میزهای سبز لوزان و برلین قول ها را در پاکت مصرف داخلی گذاشت و با خنده های دیپلماتیک قراردادها را امضا کرد. آتاتورک چهار بار به ریاست جمهوری ترکیه انتخاب شد و سرانجام پس از پانزده سال زمامداری، در دهم نوامبر 1938م (1317ش) در 57 سالگی درگذشت.
همهساله ساعت 9:05 روز 10 نوامبر، یک دقیقه مراسم سکوت بهمناسبت درگذشت بنیانگذار ترکیه نوین، مصطفی کمال آتاتورک، و بهدنبال آن، بهصدا درآمدن زنگ مدارس و آژیر پایگاهها در 9:06 (لحظه وفات وی) برگزار میشود.
لازم به ذکر است کاخ سفید خاورمیانه در «مزرعه و باغ وحش آتاتورک» بنا شده است. این روزها کاخ سفید جانشین کاخ صورتی شده است و به نمادی از بلند پروازیهای سران این کشور در منطقه خاورمیانه بدل شده است.
«یادداشتی از جواد حاجی اکبری»
بسم الله الرحمن الرحیم
اگر عباس بابایی زنده بود، آیا به کن می رفت؟
«مطمئنم روح پدرم الان نظاره گر من است ... این جایزه را از مردم دارم پس با تمام وجود و از اعماق قلبم به آنها تقدیم می کنم.» این ها جملاتی است که ساعت 22:30 (به وقت ایران) با زبان شیرین فارسی از تریبون مهمترین ماراتون فیلم سازان جهان، پخش شد. صحبت هایی که دل بخشی از مردم ایران را شاد کرد. شهاب حسینی نماد شهر کن؛ یعنی نخل طلایی را به مردم کشورش؛ ایران تقدیم کرد.
عباس «شوق پرواز»، یونس «پلیس جوان»، عماد «فروشنده»، رضا «پنج ستاره» و «حوض نقاشی»، حجت «جدایی نادر از سیمین»، حمید «تنهایی»، شاهین «زهر عسل»، مجید «واکنش پنجم» مراد «آدمکها»، مرد اول شصت و نهمین جشنواره فیلم کن شد. همه حضار در جشنواره برایش دست زدند، از خانم هایی که لباس های سفارشی پوشیده بودند تا آقایانی که در حسرت نخل طلایی آه می کشیدند.
اما ماجرای جشنواره فیلم کن و نخل طلایی چیست؟
جشنواره فیلم کن در سپتامبر 1939م )مهر 1318ش) به ابتکار وزیر وقت آموزش فرانسه «ژان زه» و در راستای رقابت با جشنواره فیلم ونیز، آغاز به کار کرد. گر چه این برنامه پرمخاطب در طول جنگ جهانی دوم تعطیل شد اما از سال 1946م (1325ش) با حمایت وزارت خارجه فرانسه، هر سال در جنوب فرانسه، با حضور بیش از هزار فیلم تشکیل می شود. نام این جشنواره را به مناسبت شهر برگزاری آن، «کن» نامیده اند. «کن» یکی از شهرهای ساحلی و تجملاتی استان «فرنچریورا»و معشوقه چهرههای پولدار و سرشناس دنیا است.
این رویداد سینمایی معتبر در سالهای 1948 م (1327ش) و 1950 م (1329ش) به علت مشکل بودجه برگزار نشد. بعدها ونیز و کن با تفاهم محرمانه ای، ونیز را در فصل خزان ابقا و کن را به فصل بهار منتقل کردند. در سال 1960 م (1339 ش) کن جهانی شد و مدال معتبرترین جشنواره فیلم دنیا را نصیب خود کرد. برخی بر این باورند که حمایت وزرات خارجه فرانسه در جهانی شدن آن نقش به سزایی داشته است. این را از بوی تند سیاسی بودن جوایز، می توان استشمام کرد.
اولین بار در سال 1955 م (1335ش) به پیشنهاد «لوچینه لازون» جواهرساز پاریسی، برگ نخل که سمبل شهر کن بود به عنوان جایزه، جایگزین جایزه بزرگ این جشنواره شد. نخل طلایی از طلای 24 عیار ساخته شده است و به بالشی از جنس کریستال تکیه دارد.
نخل و دوربین زرین از مهمترین جوایز انتهای فرش قرمز می باشند. فرش قرمزی که به انسان هایی خاص سواری می دهد.!
برنامههای این جشنواره 20 میلیون یورویی، از هفت بخش اصلی تشکیل شده است که شامل بخش های مسابقه، خارج از مسابقه، نوعی نگاه، سینه فونداسیون (مسابقه فیلمهای کوتاه)، هفته منتقدان، دو هفته کارگردانان و بازار فیلم، میشود. این مسابقه به ظاهر جهانی برنامه های فرعی دیگری نیز از جمله: سینما پلاژ، بازار فیلم، کلاس عمومی توسط فیلمسازان مشهور جهان، بزرگداشت و ... دارد.
جشنواره بینالمللی فیلم کن محل بسیار مناسبی برای تهیه کنندگان سینما از تمام نقاط جهان است که در آن می توانند فیلمهای خود را به شرکتهای بزرگ فیلمسازی عرضه کنند.
عسل آمریکایی از آندریا آرنولد، جولیتا از پدرو آلمودوار، شیطان نئون از نیکلاس ویندینگ رفن، دختر ناشناس از برادران داردن، پترسون از جیم جارموش، من دنیل بلیک از کن لوچ، فروشنده از اصغر فرهادی و بامحبت از جف نیکلز، مهمترین رقبای این دوره بودند.
در پایان، فیلم کوتاه «تایم کد» از «خوانجو خیمنز» اسپانیایی و فیلم بلند «من دنیل بلیک» از «کن لوچ» نخل های طلایی را از آن خود کردند. «الیور آسایاس» و «کریستین مونجیو» به عنوان بهترین کارگردانان، «اصغر فرهادی» بهترین فیلمنامه و «شهاب حسینی» بهترین بازیگر مرد شناخته شدند و با نخل طلایی به خانه بازگشتند. اصغر فرهادی علاوه بر دریافت برگی از نخل های کن، طعم 5 دقیقه تشویق ایستاده تماشاگران را نیز چشید.
گرچه امروز برای اهل سینما، شهاب در ساحل فرانسه با «فروشنده» درخشید، اما برای ما، شهاب در ساحل مقاومت یعنی ایران عزیز، با «شوق پرواز» نور افشانی کرد و ماندگار شد. حال جای این دو سوال در میان اهل هنر و رسانه ها خالی است که اگر عباس بابایی زنده بود و بازیگر برگزیده کن می شد، آیا به آنجا می رفت یا نه؟ اینکه فرانسه از یکسو کاریکاتوریست مقدسات ایرانی ها است و از یکسو به ایرانی ها جایزه می دهد، چگونه قابل جمع است؟
«یادداشتی از جواد حاجی اکبری»
صراط: وقایع تاریخی امروز برابر با 9 خرداد در تقویم خورشیدی، مصاف 30 رجب برابربا 30 می است که شامل موارد زیر است .
رویدادهای مهم 9 خرداد در تقویم خورشیدی:
قوای عثمانی مرزهای ایران را مورد تجاوز قرار داد و در داخل خاک ایران دست به کشتار و قتل و غارت زد طلیعه دار قشون عثمانی اسمعیل آقا سمیتقو یاغی معروف بود. فرمانفرما مأموریت یافت جلوی تعرضات قوای عثمانی را بگیرد .(1286 ش)
*ورود قوای استعماری انگلیس به سرزمین اسلامی عراق (1293 ش)
همزمان با گسترش آتش جنگ جهانی اول به نواحی شرقی اروپا، انگلستان، در سال 1293 شمسی برابر با 1914 میلادی به امپراتوری عثمانی اعلان جنگ داد و پس از چند روز تصمیم به اشغالِ شهر بصره در جنوب عراق گرفت.
چون اهالی بصره از این موضوع مطلع شدند، سخت به هراس افتادند و از علما کمک گرفتند. علمای آگاه به زمان نیز این بار چون همیشه، استراتژی مناسبی اتخاذ کردند و به ندای مظلومانه مردم بصره پاسخ مثبت دادند. آنان از یک سو فتوا بر وجوب دفاع دادند و از سوی دیگر، مردم را به مبارزه و پیکار علیه نیروهای متجاوز انگلیسی تحریک و تشویق کردند. خود نیز پیشاپیشِ مجاهدان و عشایر، به طرف میادینِ نبرد حرکت کردند و رهبری امت را در صحنههای جنگ بر عهده گرفتند. این جریانها سرانجام به انقلاب مشهورِ سال 1920 میلادی برابر با 1299 شمسی عراق علیه نیروهای انگلستان، منجر شد.
این انقلاب هرچند به پیروزی کامل بر دشمن اشغالگر نیانجامید ولی قدرت و نفوذ روحانیان شیعه در میان اقشار مختلف مردم را به همگان نشان داد و بار دیگر پیروی ملت را از مراجع معظم تقلید آشکار ساخت.
*درگذشت "ناظم الاطباء" پزشک و لغت شناس ایرانی (1303 ش)
میرزا علی اکبر خان نفیسی ملقب به ناظم الاطباء کرمانی در حدود سال 1336 شمسی (1263 قمری) در کرمان به دنیا آمد. او پس از پایان تحصیلات مقدماتی، به فراگیری علومی چون حکمت الهی و فلسفه روی آورد و در مدرسه دارالفنون تهران، طب را آموخت.
ناظم الاطباء پس از پایان تحصیلات، نخستین بیمارستان جدید در ایران را تأسیس کرد و در مجلسِ حِفظُ الصَّحه (حفظ تندرستی) متشکل از پزشکان معروف شهر حضور داشت.
وی در سال 1261 شمسی (1298) دومین بیمارستان با سبک جدید را در مشهد بنیان نهاد و از 1271شمسی، از اطبای ناصرالدین شاه و مظفرالدین شاه قاجار شد.
علی اکبر نفیسی علاوه بر طبابت به نگارش کتاب همت میورزید و آثاری را نیز پدید آورد. آثار ناظم الاطباء در طب شامل مجموعه کتابهای سودمندی است که توسط او تألیف و یا از منابع خارجی ترجمه شده است. ناظم الاطباء در گردآوری واژههای زبان فارسی نیز سعی بسیار مبذول داشت و آثار ارزشمندی به وجود آورد که مهمترین اثر او در این زمینه، فرهنگ نفیسی در پنج جلد است که مدت 25 سال از عمر خود را صرف گردآوری و تحریر آن کرد. ناظم الاطبا کرمانی سرانجام در 9 خرداد 1303شمسی در 77 سالگی درگذشت.
*رحلت فقیه اصولی آیتاللَّه "سیدمحمدباقر قاضی طباطبایی" (1326 ش)
آیتاللَّه حاج سیدمحمدباقر قاضی طباطبایی تبریزی در سال 1248 شمسی (1285 قمری) در تبریز به دنیا آمد و مبادی فقه و اصول و کلام و معقول را از علمای زادگاهش فرا گرفت. وی سپس برای تکمیل تحصیلاتش، در سال 1269 شمسی راهی عتبات عالیات گردید و در محضر میرزای بزرگ شیرازی در سامرا حضور یافت. آیتاللَّه قاضی پس از آن رهسپار نجف شد و در درس خارج آیات عظام: میرزا حبیباللَّه رشتی، ملامحمد فاضل شرابیانی، محمد باقر اصطهباناتی و ملااسماعیل قراباغی شرکت جست. وی همچنین در درس اخلاق آخوند ملاحسین قلی همدانی حاضر شد و به مدارج والای اخلاقی و علمی دست یافت. این عالم ربانی پس از مدتی که در تبریز اقامت گزید، بار دیگر در حوزه علمیه نجف حاضر شد و در درس آیات عظام: سید محمدکاظم یزدی و شیخ الشریعه اصفهانی حضور یافت. آیتاللَّه قاضی سرانجام پس از سیزده سال اقامت در نجف و اخذ اجازه اجتهاد از علامه سید محمدکاظم یزدی و فاضل شرابیانی و اجازه روایت از سیدابوالحسن اصفهانی، به تبریز مراجعت نمود و از آن پس به مدت بیش از چهل سال به درس و بحث و تالیف و تدریس همت گماشت. از این عالم ربانی تالیفات متعددی بر جای مانده که مَخزَنُ الفوائد فی حاشیةِ الفرائد، حاشیه بر فُصول الاصول و نیز تقریرات اساتدیش: میرزای رشتی، علامه یزدی و شیخ الشریعه اصفهانی از آن جملهاند. این فقیه و مجتهد امامی، سرانجام پس از عمری سرشار از علم و معنویت، در نهم خرداد 1326 شمسی برابر با دهم رجب 1366 قمری چشم از جهان فرو بست و در تبریز به خاک سپرده شد. این عالم بزرگوار، پدر اولین شهید محراب آیتاللَّه سیدمحمدعلی قاضی طباطبایی میباشد.
*افتتاح بانک صادرات و معادن (1332 ش)
*ریچارد نیکسون رئیس جمهور آمریکا و همسرش وارد تهران شدند. (1351 ش)
*سناتور سرلشکر بازنشسته حسن بقائی درگذشت. (1351 ش)
*روزنامه هرالد تریبون، مقاله ای تحت عنوان «پول نفت خاورمیانه دانشگاههای امریکا را به هم می ریزد» به چاپ رساند. (1357 ش)
*انتشار روزنامه جمهوری اسلامی (1358 ش)
*شهادت شهید اسماعیل کازرونی زاده (1363 ش)
شهید اسماعیل کازرونیزاده، یکم مردادماه 1345شlsd در خانوادهای کاملاً مستضعف در رامهرمز چشم به جهان هستی گشود. به علت اینکه اسماعیل در خانوادهای مؤمن و متعهد مراحل رشد و نمو را طی میکرد از همان دوران کودکی، فرامین دین مبین اسلام را به سرعت آموخته و در این راه از دوستانش پیشی گرفت. اسماعیل در سن سه سالگی پدرش را از دست داد. بدینترتیب، درحالیکه در سنین حساس رشد به سر میبرد از محبت پدری مرحوم گردید ولی هیچگاه از وظایف اسلامی و مکتبی خود غافل نگردید به طوری که همیشه زبانزد دیگران بود. شهید کازرونیزاده دارای اخلاقی بسیار نیکو بود و همگی از او رضایت داشتند. اسماعیل، تحصیلات ابتدائی را در دبستان اقبال لاهوری با شایستگی به پایان رسانید و سپس وارد مدرسه راهنمایی امیرکبیر گردید که با موفقیت کلاس اول را هنمائی را نیز پشت سر گذاشت اما به علت فقر شدید مادی دیگر نتوانست ادامه تحصیل دهد و درحالی که سن و سال چندانی نداشت شروع به کار بنائی کرد تا از این طریق، مخارج خانواده را تأمین نماید. به دنبال شروع جنگ تحمیلی رژیم بعثی عراق علیه نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران، از آنجا که اسماعیل نسبت به دین و مملکتش احساس مسئولیت مینمود، وارد بسیج گردید و در عملیاتهای مختلفی علیه متجاوزین بعثی شرکت جست تا اینکه سرانجام در تاریخ نهم خردادماه سال 1363 هجری شمسی در جزایر مجنون درحالیکه مشغول نبرد با مزدوران بعثی بود، در سن هجده سالگی به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
*کشف "چشمه نقطهای" در کهکشان راه شیری (1371 ش)
دکتر جلال صمیمی، محقق و استاد دانشگاه صنعتی شریف تهران، پس از بیست سال تحقیق درباره کهکشان راه شیری و آزمایش در مورد تابش اشعه گاما، موفق به کشف پنج چشمه گاما در مرکز این کهکشان شد. دکتر جلال صمیمی متولد سال 1319 در شهرستان زابل و دارای مدرک دکترا در رشته فیزیک است. او پس از مطالعات و تحقیقات گسترده، آزمایشهای مکرر خود را در زمینه امولوسیون هستهای انجام داد و سرانجام موفق به این کشف مهم شد.
رویدادهای مهم این روز در تقویم قمری (30 رجب ):
*درگذشت "امام شافعی"، پیشوای شافعیه (204 ق)
ابوعبدالّه محمد بن ادریس بن عباس که به جهت انتساب به جد بزرگش، شافع، به شافعی معروف گشت. وی در سال 150 هجری به دنیا آمد. از کودکی به همنشینی با علما رغبت داشت. وی در مکه و مدینه به ادامهی تحصیل پرداخت و در سیزده سالگی نزد امام مالک بن اَنَس حاضر شد و مورد تشویق او قرار گرفت. شافعی در فقه، علوم قرآنی، فنون شعر و لغت متبحر بود و دستی تمام داشت. او را اولین کسی میدانند که در آیات احکام و اختلاف اخبار و حدیث و اصول فقه تکلم کرده و کتاب نوشته است. احکام القرآن، ختلاف الحدیث، ادب القاضی، اصول الفقه و السُّنَن از تالیفات اوست. وی در 54 سالگی در مصر درگذشت.
*درگذشت شیخ الرئیس حسن بن عبدالله بن سینا (428 ق)
*تولد شاه عباس صفوی (978 ق)
رویدادهای مهم این روز در تقویم میلادی (30 می):
*میلاد دانته الی جیاری شاعر، نویسنده و اندیشمند فلورانسی قرون وسطی (1265م)
دانته الی جیاری Dante Alighieri شاعر، نویسنده و اندیشمند فلورانسی قرون وسطی به دنیا آمد. وی 13 سپتامبر سال 1321 میلادی در تبعید درگذشت. از دانته به عنوان بزرگترین شاعر قرون وسطای اروپا نام میبرند. وی تالیف خود ـ Divine Comedy ـ را (که در ایران «کمدی الهی» ترجمه شده است) و از شاهکارهای ادبیات اروپا بشمار میرود به شعر گفته است. زندگانی نو = La Vita Naova اثر دیگر او مجموعهای از 31 شعر است که با تفسیر و نثر، آنها را به هم پیونده زده است. چند تالیف غیر داستانی و یک کتاب نیمه تمام در حکمت (فلسفه) هم از او باقی مانده است.
*اعدام به روش کلیسای کاتولیک: آتش زدن محکوم! (1416م)
سی ام ماه می 1416 یک دادگاه مذهبی «جروم پراگGerome de Prague» اندیشمند 51 ساله را که از سوی کلیسای کاتولیک تکفیر شده بود مرتد شناخت و به مرگ محکوم کرد که همان روز در ملاء عام به یک تیر چوبی بسته و آتش زده شد. وی که یک چک (بوهمی) بود به سرزمینهای مختلف از جمله خاور میانه مسافرت و در انگلستان، فرانسه و آلمان تحصیل کرده بود. جروم از هواداران آزادی بیان و از منتقدان روشهای کلیسای کاتولیک از جمله فروش عفو مجازات گناهکاران از سوی کشیشها بود.
وی در دادگاه مذهبی اتهام ارتداد را رد کرد و گفت که تنها گفته است: آنان که نظری مغایر نظرات کلیسا دارند حق دارند آن را بیان دارند و این، به معنای حمایت از این افکار نیست، و تنها دفاع از آزادی بیان و اندیشه و بحث و جدل است. ولی استدلال او که مرتد نیست مورد قبول واقع نشد و به مرگ محکوم شد.
جروم سالها از اندیشه «یان هاس John Huss (هوس)» مبنی بر لزوم اصلاحات در وضعیت و طرز کار کلیسای کاتولیک حمایت کرده بود و هنگام اعدام یان هاس دست به تظاهرات و اعتراض زده بود. یان هاس ششم ژوئیه سال 1415 به حکم شورای کلیسای کاتولیک در آلمان آتش زده شده بود. با اعدام این دو تن این صدا خاموش نشد و قرن بعد به پیدایش پروتستانیسم انجامید. جان فاکس در کتابی که در این زمینه منتشر ساخته یان هاس و جروم دو پراگ را شهید خوانده است. وی در همین کتاب جزئیات اعدام از طریق آتش زدن به حکم شورای کلیسای کاتولیک را شرح داده است. فاکس پشت جلد کتاب خود را با تصویری از چگونگی آتش زدن جروم دو پراگ مزین کرده است که کلیشه این تصویر در زیر آمده است. طرز اعدام محکومان کلیسا در آن زمان از این قرار بود که محکوم را در یک میدان عمومی و یا محوطه مقابل کلیسا به تیری قطور میبستند و در اطرافش چوب و هیزم قرار میدادند و آتش میزدند. اگر ماموران اعدام (جلادان) انصاف داشتند چوبها را دور از محکوم قرار میدادند تا قبل از سوختن با آتش، از استنشاق دود فوت شود و زجر سوختن را تحمل نکند و چنانچه کینه شخصی از محکوم داشتند چوبها را در قطعات کوچک و با شاخه درخت نزدیک به او قرار میدادند تا بدنش بسوزد و به تدریج و با زجر جان بدهد. مجازات افراد مرتد و جادوگران از طریق آتش زدن که از سال 1184 میلادی متداول شده بود توسط انقلاب فرانسه محکوم و متروک شد. این نوع مجازات قبلا از سوی رومیها در مورد پیروان مسیحیت اعمال می شد که کلیسای کاتولیک 8 ـ 9 سده بعد آن را در مورد تکفیر شدگان و افراد مرتد دوباره متداول ساخت.
*سوزاندن دوشیزه "ژاندارک" یکی از شخصیتهای تاریخی فرانسه (1431م)
ژانْدارْکْ یا ژندارک دختری روستایى بود که در 6 ژانویه 1412میلادی در روستای دمرمی در فرانسه متولّد شد. در زمانی که ژندارک، نوجوانی بیش نبود نواحی وسیعی از فرانسه تحت استیلای انگلیسیها و متحدین آنها قرار داشت. ژاندارک چون نگرانی مردم کشور خود را از هجوم سربازان انگلیسی نگریست، در عالم رویا، خود را مامور دید که به نجات کشور برخیزد. از این رو با پافشاری تمام، سردار گروهی از لشکریان "شارل هفتم" فرانسه شد و با عدّه قلیلی، انگلیسیها را مجبور به ترک محاصره آزلِئان از نواحی فرانسه کرد و بر آنها ظفر یافت. لیکن در جنگی دیگر، ظاهراً به علّت خیانت اطرافیان به دست دشمنان افتاد و سپس او را به انگلیسها فروخت. پس از دستگیری او، علیرغم جانفشانیهای وی در دفاع از فرانسه، پادشاه این کشور کمترین دفاعی از وی نکرد و ژاندارک در دادگاه تفتیش عقاید به جرم جادوگری و همدستی با شیطان به مرگ محکوم شد. سرانجام، ژاندارک در 30 مه 1431میلادی در 19 سالگی زنده زنده در آتش سوخت و از آن پس به عنوان قهرمان ملی و اسطورهای برای کشور فرانسه تبدیل شد. 25 سال بعد در سال 1465میلادی، حکم دادگاه تفتیش عقاید توسط حکومت وقت لغو شد و از ژاندارک اعاده حیثیت گردید. همچنین در سال 1920، ژاندارک توسط کلیسا در ردیف قدیسان مسیحی قرار گرفت.
*درگذشت "فرانسوا وُلتِر" فیلسوف و نویسنده مشهور فرانسوی (1778 م)
فرانسوا ماری آروئه معروف به ولتر، نویسنده نامآور فرانسوی در 21 نوامبر 1694میلادی در پاریس به دنیا آمد. وی در محیطی تحصیلات خود را ادامه داد که آزادی اندیشه تا قعر لذات جسمانی مجاز شمرده میشد. با این حال وی ذوق ادبی خود را در سرودن هجویاتی علیه برخی مقامات حکومت به کار گرفت و به همین علت به زندان افتاد. هرچند ولتر پس از یازده ماه زندان بر اثر کوشش دوستانش آزاد شد اما در استحکام و مقاومت روحی وی خللی ایجاد نگردید و باز کار را شروع کرد و در نتیجه برای بار دوم به زندان افتاد. با این حال آزادی وی از زندان برابر با تبعید او از فرانسه گردید و ولتر راهی انگلستان شد. او سالیانی در انگلستان اقامت گزید و پس از مطالعه و آشنایى با برخی متفکران آن سامان، در گوشهای به انتشار آثار خود پرداخت. ولتر در آثار خود، انسان را به تامل و تردید و سنجش میکشاند. خرافات و موهومات را خوار میشمرد و واعظان یاوهگو و متشرعان نادرست را به بادِ مسخره میگیرد. او ظلم و قساوت و تبعیض را رذیلت میدانست و حکومت جور و اجحاف را منشأ مفاسد اخلاقی میشمرد. ولتر با زبردستی و ظرافت تمام توانسته است با گرداندن کلام از صورتی به صورت دیگر، طنز آمیزترین تاثیر را به نوشتههای خود بدهد. تعبیرات وی همیشه شیرین و ماهرانه و بیتکلّف است. به همان اندازه که اثر قلمش نوربخش است، طنزهایش ویرانگر است. همچنین ایجاز و وضوح، خصوصیتی است که در همه نوشتههای او وجود دارد. مذهب واقعی او تقوایى آمیخته با وجدان و براساس اغماض مذهبی بود. وی به امور ماوراء الطبیعه، جز به قدرت الهی به چیزی عقیده نداشت و مذهب کاتولیک را سدی برای تجلی روح بشر میپنداشت. ولتر که به آزادی اندیشه و بیان و اصول حقوق انسانی پایبند بود، مصلح و پیشوای جامعه و یکی از ارکانی معرفی شد که برای انقلاب فرانسه که یازده سال پس از مرگش به وقوع پیوست، آماده کرد. شیوه انشاء ولتر ممتاز بود. هیچ کس روشنتر، زیباتر و صحیحتر از وی به زبان فرانسوی ننوشته است و نه تنها در نثر، بلکه در شعر نیز از ظرافت طبع برخوردار بود و همچنین به عنوان تراژدینویس بزرگ زمان شهرت داشت. ولتر در سال 1755میلادی ساکن ژنو شد و از آن زمان به بعد، خانه او، کانون علم و ادب اروپا گردید. از ولتر آثار متعددی برجای مانده که فرهنگ فلسفی، تاریخ پتر کبیر، ساده دل و ژول سزار از آن جمله است. فرانسوا ولتر سرانجام در 30 مه 1778میلادی به علت خستگی و کار زیاد در 84 سالگی درگذشت. او معتقد بود که بهترین کشور، کشوری است که در آن فقط قانون حکومت کند گرچه تصور میکرد چنین کشوری وجود ندارد. همچنین این جمله از اوست. اگر خدا نباشد باید آن را اختراع کرد.
*تولد "ژوزف لوساک" فیزیکدان و شیمیدان فرانسوی (1778 م)
ژوزف لویى گی لوساک، دانشمند فرانسوی در 30 مه 1778میلادی متولد شد و تحصیلات خود را در پلیتکنیک پاریس به پایان رسانید. آشنایى وی با بارتوله شیمیدان فرانسوی باعث علاقه او به علم شیمی گردید. وی در طول زندگی خود تحقیقات و کشفیات مختلفی انجام داد. کشف سیالوژن که گازی سمی است، اختراع نوعی الکلسنج و چگالیسنج و تشخیص کُلر به عنوان یک عنصر، از جمله کشفیات اوست. مهمترین فعالیت علمی او، وضع قوانین انبساط گازهاست، که به نام وی و همکارش شارل، تحت عنوان قانون شارل - گی لوساک ثبت شده است از دیگر اقدامات گیلوساک، کشف عنصر شیمیایى بود که آن را در سال 1808میلادی اعلام کرد. وی همچنین دریافت که در موقع تشکیل ترکیبات شیمیایى، گازها به نسبتی ساده با هم ترکیب میشوند. لوساک در سال 1811میلادی تحقیقاتی برای تعیین ترکیب شیمیایی شکر انجام داد. از سوی دیگر، آزمایشات و هزینههای آن مورد حمایت ناپلئون بُناپارت قرار داشت چرا که وی به دنبال کسب شهرت و قدرت در عرصه جهانی بود. گی لوساک در سال 1831میلادی به نمایندگی پارلمان فرانسه انتخاب شد و سرانجام در سن 72 سالگی به سال 1850میلادی در گذشت.
*زادروز میخائل باکونین فیلسوف روس و صاحب فرضیه آنارکیسم (1814 م)
میخائل باکونینMikhail Bakunin فیلسوف روس و صاحب فرضیه آنارکیسم یا آنارشیسم به دنیا آمد و 62 سال عمر کرد. وی پس از تحصیل فلسفه، از کشورهای متعدد ازجمله آلمان، فرانسه، سویس، انگلستان، آمریکا و ژاپن دیدار کرد و با وضعیت زندگانی مردم و مسائل موجود آشنا شد. او با مارکس ملاقات کرد و پس از بحث فراوان با او، با دیکتاتوری پرولتاریا مخالفت کرد و گفت که افتادن مدیریتها به دست عوام الناس تولید فساد و بیقانونی میکند، باعث دلسردی مردم، مرگ انگیزه و خلاقیّت و مآلا شکست و فروپاشی میشود. باکونین ضمن تایید نوعی سوسیالیسم، در عوض از قرارگرفتن امور از پایین تا بالا در دست شوراها حمایت و به این ترتیب حکومت فردی را در هر شکل آن رد کرد. فرضیه باکونین تاکید بر آزادی عمل فرد دارد تا انگیزه پیشرفت داشته باشد. باکونین در آلمان به بررسی عقاید هگل و فیخته پرداخت و در فرانسه کمک به ایجاد کمون پاریس کرد تا این شورا به جای دولت امور را به دست گیرد. به این ترتیب آنارشیسم طبق فرضیه باکونین عبارت از یک جامعه نیمه سوسیالیستی است که توسط شوراها و فدراسیونها (مجموعه شوراهای یک حرفه و ...) و کنفدراسیون (مجموعه فدراسیونها) اداره شود و فرد در این جامعه آزادی عمل کامل داشته، آموزش و پرورش اجباری و رایگان باشد و استثمار محو شود و اثری از آن نباشد. بعدا در پی چند ترور، نام آنارشیسم مترادف با خشونت و آشوب شد که باقی مانده است.
*تولد هاوارد هاکس، کارگردان آمریکایی، "ریو لوبو" و "هاتاری" عناوین مهمترین آثار اویند. وی در سن 81 سالگی در گذشت. (1977-1896 م )
*پایان نبرد "مارِن" بین ارتش آلمان و نیروهای متفقین در جنگ جهانی اول ( 1918 م)
نبرد بزرگ "مارن" در جریان جنگ جهانی اول در 25 مه 1918میلادی، بین ارتش آلمان و نیروهای متفقین شامل امریکا، انگلیس و فرانسه در نزدیکی رود مارن در شمال شرقی فرانسه روی داد. در این جنگ پنج روزه که در 30 مه آن سال پایان یافت و به پیروزی آلمان منجر شد، 55 هزار تن از قوای متفقین اسیر شدند. با وجود این، ارتش آلمان در مارن متوقف شد و نتوانست خط دفاعی متفقین را درهم بشکند. به همین دلیل از این به بعد، حملات متفقین به ارتش آلمان آغاز شد و آلمانیها شروع به عقبنشینی کردند.
*درگذشت اندیشمند بزرگ روس، گئورگی پله خانوف ( 1918 م)
سی ام ماه می سالگرد درگذشت اندیشمند بزرگ روس، گئورگی پله خانوفGeorgi Plekhanovاست که در سال 1918 در 62 سالگی فوت شد. وی یک مارکسیست بود ولی جامعه روسیه را «نارس» برای پیاده کردن این فرضیه میدانست. پله خانوف که اینک درستی باور او به ثبوت رسیده است بارها به لنین که به اتفاق نشریه «ایسکرا (جرقه) » را منتشر میکردند تاکید کرده بود که فعلا باید از مرحله سوسیال دمکراسی آغاز، برایش تبلیغ و انقلاب را بر پایه آن قرار دهند. همین افکار پله خانوف باعث پیدایش و رشد «منشویسم (در برابر بلشویسم)» شد. وی در کنگره سال 1903 چپگرایان انقلابی روسیه با انترناسیونالیسم پرولتاریاییProletarian Internationalismمخالفت کرد و راه منشویکها و ناسیونالیستی (همان راه سوسیال دمکراتهای روسیه) را در پیش گرفت ولی از حمایت اصولی از مارکسیسم دست برنداشت. او تا پایان عمر که از بیماری سل درگذشت میگفت: مارکسیسم فرضیهای است خوب و ایده آل، ولی جوامع بشری و به ویژه جامعه روسیه هنوز به جایی نرسیدهاند که آمادگی پیاده کردن موفقیت آمیز این فرضیه را داشته باشند به همان گونه که جامعه ایران باستان با همه اشتیاق اولیهاش، فرضیه مزدک را که تفاوتی با فرضیه مارکس نداشت هضم نکرد. پله خانوف نیز بمانند لنین سالها به صورت پناهنده در سویس بسر برده بود. از پله خانوف کتابهای متعدد و نیز رسالات فراوان در تعریف انواع سوسیالیسم و «مارکسیسم عملی» باقی مانده است. همین نوشتهها او را در ردیف تئوریسینهای بزرگ قرن 20 قرار داده است. مهمترین کتابهای تالیف پله خانوف عبارتند از: «آنارشیسم و سوسیالیسم»، «تاریخ از نگاه یکتاشناسان»، «تاریخ متریالیسم»، «حقایق منطقی»، «اهمیت مطالعه تاریخ از نظر تحولات اندیشه»، «نقش فرد در تطور تاریخ» و آخرین تالیف او «مشکلات ریشهای مارکسیسم».
*درگذشت "بوریس پاسترناک" بزرگترین شاعر معاصر روس (1960 م)
بوریس لئونیدویچ پاسْتِرناک شاعر بزرگ روسی در 10 فوریه 1890میلادی در خانوادهای هنرمند در مسکو به دنیا آمد. وی مدتی در رشتههای موسیقی، حقوق و فلسفه تحصیل کرد. اما سرانجام به سرودن شعر و نمایشنامهنویسی روی آورد و از دهه 1930 به عنوان بزرگترین شاعر روسیه شناخته شد.
وی در این زمان به انتشار آثار خود پرداخت و به شهرت رسید. آثار وی بعضاً درباره انقلاب روسیه بود و جنبههای عاطفی و انقلابی، در آن با یکدیگر ارتباط نزدیکی داشتند. پاسترناک سپس به مدت ده سال به ترجمه آثار بزرگ خارجی به زبان روسی دست زد و بیشتر آثار شکسپیر، به وسیله او به این زبان ترجمه شد. این شاعربرجسته، پیرو سبک رئالیسم یا واقعبینی بود و اشعار خود را با این سبک میسرود. وی در سال 1957میلادی کتاب معروف خود با نام دکتر ژیواگو را منتشر کرد که این امر غوغای فراوانی را برانگیخت. کتاب مزبور هرچند مربوط به سرگذشت دوران استالین بود ولی با ظرافتی فراوان، تاروپود سیستم سوسیالیستی شوروی را به باد انتقاد گرفته بود. پاسترناک پس از انتشار این کتاب از اتحادیه نویسندگان اخراج شد و تا آخر عمر، گوشهگیری و عزلت اختیار کرد. یک سال پس از انتشار کتاب دکتر ژیواگو، در سال 1958، این کتاب برنده جایزه ادبی نوبل گردید اما حکومت وقت شوروی او را از خروج از کشور و دریافت این جایزه منع کرد. از اینرو، پاسترناک بر اثر فشار دستگاه کمونیستی، طی نامهای دریافت جایزه نوبل را رد کرد. قلم پاسترناک ساده و روان بود و از پیچیدگی و ابهام کمتری برخوردار است.
وی شاعری درون گراست که در اشعار خود میخواهد به درون دنیای محسوس و مرئی نفوذ کند.
علاوه برکتاب دکتر ژیواگو، بسیاری از آثار پاسترناک مورد انتقاد و سرزنش قرار گرفتند. چرا که وی درمحیط بسته شوروی کمونیستی، با خلق این آثار، به طور غیرمستقیم، ارزشهای این انقلاب و در حقیقت حقانیت هیأت حاکمه را زیر سؤال میبرد. با این حال، نفوذ اشعار وی بر نسل جوان انکارناپذیر است. بوریس پاسترناک سرانجام در 30 مه 1960میلادی در هفتاد سالگی درگذشت و به طرز با شکوهی تشییع شد. آسمان زمینی، دومین پرنده و زندگی خواهرم از دیگر آثار پاسترناک میباشند.
* روز ملی "کرواسی" (1980 م)
در کشور یوگسلاوی سابق، همواره صربها نسبت به دیگر اقوام، اقتدار و برتری داشتند و همین موضوع باعث نارضایتی اقوام دیگراز جمله کرواتها شده بود. اگر چه کرواتها قیامها و اعتراضات متعددی علیه صربها انجام دادند اما تحولات شوروی و تضعیف کمونیسم در سالهای آخر دهه 1980، زمینه را برای رشد احساسات ملی گرایانه کرواتها و استقلالطلبی آنها فراهم کرد. با افزایش قدرت کرواتها، دولت مرکزی مجبور به گفتگو با آنان درباره افزایش اختیارات کرواسی شد. سرانجام مردم کرواسی خواستار استقلال شدند که این درخواست حمله نظامی ارتش یوگسلاوی را به دنبال داشت. اما با مقاومت مردم و حمایت دولتهای غربی، یوگسلاوی تهاجم نظامی خود را پایان داد. کرواسی با بیش از 56 هزار کیلومتر مربع در شرق اروپا و در همسایگی اسلوونی، بوسنی، یوگسلاوی و مجارستان واقع است. جمعیت آن 4/5 میلیون نفر بوده که اکثریت آنها مسیحی و عمدتاً پیرو مذهب کاتولیک هستند. از آن جا که این کشور با رشد منفی جمعیت مواجه میباشد بنابراین پیشبینی جمعیت آن تا سال 2025 کمتر از 4/5 میلیون نفر خواهد بود. ملیتهای گوناگونی از جمله کرواتها که اکثریت دارند و نیز صربها و بوسنیایىها و مسلمانان در کرواسی زندگی میکنند. زبان رسمی این کشور کرواتی است و پایتخت آن زاگرب و اشپیلت و رییِکا از شهرهای مهم آن هستند. واحد پول کرواسی کونا میباشد. نوع حکومت این کشور، جمهوری چند حزبی با دو مجلس قانونگزاری است. 25 ژوئن روز استقلال این کشور از فدراسیون یوگسلاوی و 30 ماه مه روز ملی این کشور است.