خداوند سبحان، کسی را که صاف و بی آلایش، آسان گیر و در راه باشد، دوست دارد . [امام علی علیه السلام]
لوگوی وبلاگ
 

دسته بندی موضوعی یادداشتها
 
ایران ، خمینی ، امام ، خدا ، اخلاق ، اسلام ، درمان ، جوادی ، و ، قران ، سلوک ، عشق ، یهود ، عرفان ، نماز ، املی ، امریکا ، علی ، شهید ، حسین ، سالک ، مراقبه ، گناه ، سیر و سلوک ، انسان ، پیامبر ، قرایتی ، نفس ، امام خمینی ، در ، انقلاب ، محمد ، سیر ، شیطان ، صحیفه ، دل ، را ، چشم ، با ، به ، از ، عقل ، شب ، مرگ ، قلب ، روغن ، زن ، پوست ، دنیا ، کربلا ، که ، ذهن ، خود ، خودارضایی ، الهی ، شهادت ، سکوت ، قاشق ، عسل ، عاشق ، مردم ، عارف ، فرزند ، علم ، سلام ، سروش ، الله ، ارامش ، : ، درد ، جوادی املی ، جوان ، حسن ، حسن زاده ، برای ، شاه ، عکس ، فنا ، نماز شب ، کتاب ، یک ، نهج البلاغه ، نور ، نامه ، مهدی ، لذت ، فیلم ، صورت ، پناهیان ، بهشت ، پا ، ایمان ، ، ، جهان ، جنسی ، تقوی ، حکمت ، خانه ، روح ، دعا ، دوست ، دین ، رفتار ، رمضان ، خاک ، تو ، توحید ، ترس ، حقیقت ، Imam Jomeini ، آب ، اخلاص ، ازدواج ، استاد ، امام زمان ، بچه ، شیعه ، عرق ، عبادت ، فکر ، شهوت ، سحر ، سر ، زینب ، ما ، مادر ، مغز ، مقدس ، مومن ، نفوذ ، ویتامین ، کبد ، کودک ، کوچک ، نهضت ، میرباقری ، موسیقی ، ملت ، مقام ، معرفت ، مسجد ، مسلمان ، مسیحیت ، محبت ، قیامت ، زنجبیل ، زندگی ، سرکه ، شراب ، عیسی ، غذا ، عراق ، ظاهر ، صهیونیزم ، پدر ، این ، استبداد ، ازادی ، اربعین ، احکام ، اسراییل ، آرامش ، . ، _ ، تربیت ، ترک ، توبه ، تنها ، تقوا ، خلوت ، خواب ، خود ارضایی ، رهبر ، ذکر ، رابطه ، دندان ، دولت ، دروغ ، دست ، دشمن ، دوزخ ، ذات ، روحانی ، روز ، دانشگاه ، دانش ، حکومت ، حیوان ، خاطره ، تقویت ، حضرت ، حجاب ، جنگ ، چرا ، جان ، جبهه ، استقلال ، اعتیاد ، ادرار ، ادم ، اردکان ، ایه ، انگلیس ، انس ، انحراف ، امیر ، بد ، بهاییت ، صمدی ، شکر ، شکم ، صبر ، ظهور ، عاشورا ، غفلت ، غم ، عمر ، فلسفه ، فاطمی نیا ، شریعت ، شعر ، شناخت ، سیروسلوک ، سیستان ، سید الشهدا ، سیب ، سگ ، زیارت ، زیتون ، زبان ، زمان ، زمین ، گل ، مجلس ، مبارزه ، لذت با ذلت ، لبخند ، مسلم ، مدافع ، مرد ، معجون ، معده ، مسیح ، من ، مناجات ، مو ، مکارم ، میر باقری ، نعناع ، هدیه ، یا ، وصال ، همسر ، وهابیت ، کنید ، کنترل ، کلیه ، کوفه ، کتیرا ، کار ، یار ، یزد ، یهودیت ، کافر ، کره ، کوه های ، کلید ، کلیسا ، کشور ، کلام ، کن ، کمر ، هوا ، وجود ، وصل ، وطن ، وحشی ، هستی ، نیست ، نواب ، نظام ، نعنا ، نجومی ، نخودکی ، نسیم احکام ، میخک ، مدینی ، محاسبه ، محمود حقیقی ، مستی ، مسابقه ، گونی نخی ، گیاه ، ماست ، مثل ، گندم ، قرائتی ، قلم ، قدس ، قدم ،

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :43
بازدید دیروز :60
کل بازدید :149683
تعداد کل یاداشته ها : 1022
04/4/26
8:31 ص

بسم الله الرحمن الرحیم

یا ایها الناس های قران

1-     یا أَیُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّکُمُ الَّذی خَلَقَکُمْ وَ الَّذینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ (بقره21)مدنى و 286 آیه

2-    یا أَیُّهَا النَّاسُ کُلُوا مِمَّا فِی الْأَرْضِ حَلالاً طَیِّباً وَ لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّیْطانِ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبینٌ (بقره168)

3-    یا أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُمُ الَّذی خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ وَ خَلَقَ مِنْها زَوْجَها وَ بَثَّ مِنْهُما رِجالاً کَثیراً وَ نِساءً وَ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذی تَسائَلُونَ بِهِ وَ الْأَرْحامَ إِنَّ اللَّهَ کانَ عَلَیْکُمْ رَقیباً (نسا1)مدنى، 176 آیه

4-    یا أَیُّهَا النَّاسُ قَدْ جاءَکُمُ الرَّسُولُ بِالْحَقِّ مِنْ رَبِّکُمْ فَآمِنُوا خَیْراً لَکُمْ وَ إِنْ تَکْفُرُوا فَإِنَّ لِلَّهِ ما فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ کانَ اللَّهُ عَلیماً حَکیماً (نسا170)

5-    یا أَیُّهَا النَّاسُ قَدْ جاءَکُمْ بُرْهانٌ مِنْ رَبِّکُمْ وَ أَنْزَلْنا إِلَیْکُمْ نُوراً مُبیناً (نسا174)

6-    قُلْ یا أَیُّهَا النَّاسُ إِنِّی رَسُولُ اللَّهِ إِلَیْکُمْ جَمیعاً الَّذی لَهُ مُلْکُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ یُحْیی‏ وَ یُمیتُ فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ النَّبِیِّ الْأُمِّیِّ الَّذی یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ کَلِماتِهِ وَ اتَّبِعُوهُ لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ (اعراف158)مکى

7-    فَلَمَّا أَنْجاهُمْ إِذا هُمْ یَبْغُونَ فِی الْأَرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ یا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّما بَغْیُکُمْ عَلى‏ أَنْفُسِکُمْ مَتاعَ الْحَیاةِ الدُّنْیا ثُمَّ إِلَیْنا مَرْجِعُکُمْ فَنُنَبِّئُکُمْ بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ (یونس23)مکّى

8-    یا أَیُّهَا النَّاسُ قَدْ جاءَتْکُمْ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّکُمْ وَ شِفاءٌ لِما فِی الصُّدُورِ وَ هُدىً وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنینَ (یونس57)

9-    قُلْ یا أَیُّهَا النَّاسُ إِنْ کُنْتُمْ فی‏ شَکٍّ مِنْ دینی‏ فَلا أَعْبُدُ الَّذینَ تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ لکِنْ أَعْبُدُ اللَّهَ الَّذی یَتَوَفَّاکُمْ وَ أُمِرْتُ أَنْ أَکُونَ مِنَ الْمُؤْمِنینَ (یونس104)

10-قُلْ یا أَیُّهَا النَّاسُ قَدْ جاءَکُمُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّکُمْ فَمَنِ اهْتَدى‏ فَإِنَّما یَهْتَدی لِنَفْسِهِ وَ مَنْ ضَلَّ فَإِنَّما یَضِلُّ عَلَیْها وَ ما أَنَا عَلَیْکُمْ بِوَکیلٍ (یونس108)

11-یا أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُمْ إِنَّ زَلْزَلَةَ السَّاعَةِ شَیْ‏ءٌ عَظیمٌ (حج1)مکّى

12-یا أَیُّهَا النَّاسُ إِنْ کُنْتُمْ فی‏ رَیْبٍ مِنَ الْبَعْثِ فَإِنَّا خَلَقْناکُمْ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَةٍ ثُمَّ مِنْ مُضْغَةٍ مُخَلَّقَةٍ وَ غَیْرِ مُخَلَّقَةٍ لِنُبَیِّنَ لَکُمْ وَ نُقِرُّ فِی الْأَرْحامِ ما نَشاءُ إِلى‏ أَجَلٍ مُسَمًّى ثُمَّ نُخْرِجُکُمْ طِفْلاً ثُمَّ لِتَبْلُغُوا أَشُدَّکُمْ وَ مِنْکُمْ مَنْ یُتَوَفَّى وَ مِنْکُمْ مَنْ یُرَدُّ إِلى‏ أَرْذَلِ الْعُمُرِ لِکَیْلا یَعْلَمَ مِنْ بَعْدِ عِلْمٍ شَیْئاً وَ تَرَى الْأَرْضَ هامِدَةً فَإِذا أَنْزَلْنا عَلَیْهَا الْماءَ اهْتَزَّتْ وَ رَبَتْ وَ أَنْبَتَتْ مِنْ کُلِّ زَوْجٍ بَهیجٍ (حج5)

13-قُلْ یا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّما أَنَا لَکُمْ نَذیرٌ مُبینٌ (حج49)

14-یا أَیُّهَا النَّاسُ ضُرِبَ مَثَلٌ فَاسْتَمِعُوا لَهُ إِنَّ الَّذینَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ لَنْ یَخْلُقُوا ذُباباً وَ لَوِ اجْتَمَعُوا لَهُ وَ إِنْ یَسْلُبْهُمُ الذُّبابُ شَیْئاً لا یَسْتَنْقِذُوهُ مِنْهُ ضَعُفَ الطَّالِبُ وَ الْمَطْلُوبُ (حج73)

15-وَ وَرِثَ سُلَیْمانُ داوُدَ وَ قالَ یا أَیُّهَا النَّاسُ عُلِّمْنا مَنْطِقَ الطَّیْرِ وَ أُوتینا مِنْ کُلِّ شَیْ‏ءٍ إِنَّ هذا لَهُوَ الْفَضْلُ الْمُبینُ (نمل16)مکّى

16-یا أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُمْ وَ اخْشَوْا یَوْماً لا یَجْزی والِدٌ عَنْ وَلَدِهِ وَ لا مَوْلُودٌ هُوَ جازٍ عَنْ والِدِهِ شَیْئاً إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ فَلا تَغُرَّنَّکُمُ الْحَیاةُ الدُّنْیا وَ لا یَغُرَّنَّکُمْ بِاللَّهِ الْغَرُورُ (لقمان33)مکّى

17-یا أَیُّهَا النَّاسُ اذْکُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ هَلْ مِنْ خالِقٍ غَیْرُ اللَّهِ یَرْزُقُکُمْ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ فَأَنَّى تُؤْفَکُونَ (فاطر3)مکّى

18-یا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ فَلا تَغُرَّنَّکُمُ الْحَیاةُ الدُّنْیا وَ لا یَغُرَّنَّکُمْ بِاللَّهِ الْغَرُورُ (فاطر5)

19-یا أَیُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَى اللَّهِ وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمیدُ (فاطر15)

 

20-یا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَ أُنْثى‏ وَ جَعَلْناکُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلیمٌ خَبیرٌ (حجرات13)مدنی

کاری از جواد حاجی اکبری


  

خاطرات قرآنی از شهدا

در فرصت های کم، قرآنش باز بود

شهید مهدی زین الدین

توی خیبر، یادم هست، شب هایی که یک کم فرصت پیدا می کرد. قرآنش باز بود. داشت سوره ی واقعه را حفظ می کرد و چه قدر خوشحال بود .(1) 

در هر فرصتی، قرآن می خواند

شهید مهدی زین الدّین

به قرآن خواندن هم علاقه ی زیادی داشت. پنج سالش بود که می دیدم وقتی مادرش روی سجّاده قرآن باز می کند، می رود و می نشیند کنارش و به کلمات قرآن نگاه می کند؛ به قرآن خواندن مادرش همین شد که زود یاد گرفت.

خوب و روان قرآن می خواند صدایش هم خوب بود. وقتی که بزرگ تر شد، هر وقت که پیدا می کرد، زود قرآن را از جیبش در می آورد و می خواند، حتّی اگر پنج دقیقه وقت داشت. یاد گرفت نماز شب بخواند. تا آخر عمرش ندیدم یک شب نخواند.(2 

قرآن را ترتیل و زیبا می خواند

شهید مصطفی چمران

صبح های زود که بلند می شد می نشست قرآن می خواند. صدایش توی طبقه ی اول و دوم ساختمان ستاد می پیچید. قرآن را ترتیل می خواند، زیبا می خواند.(3) 

همرزمانش را با قرائت قرآن، آرام کرد

شهید مسعود شعربافچی

در آن لحظات هیچ چیز نمی توانست آن قدر آرامشان کند به جز آیات قرآن، چند ساعتی بود که با قایق روی آب های هور سرگردان بودند. قرآنش را باز کرد و شروع به خواندن کرد.

45 دقیقه ای می شد که صدای زیبای قرائتش آرامش را به دل همرزمانش برگردانده بود. بعد هم تسبیح را بین بچه ها گرداند تا ذکر بگویند.(4) 

باز هم باید بخوانم

شهید محمود کاوه

آن وقت ها هر کی بلد نبود قرآن یاد بگیرد فلکش می کردند. من و محمود با هم می رفتیم مکتب. من هفت سالم بود او پنج سال.

به من می گفت: «نباید فلک شویم».

برگشتن ها یا رفتن ها، توی راه، از هم قرآن می پرسیدند. مثلاً ابجد را مدام از هم سؤال می کردیم.

یا اصلاً قرآن می خواندیم. با صدای بلند می خواندیم. بیش تر محمود می خواند تا من، صدایش هم خوب بود بیش تر می خواند. خوشش می آمد با صدای بلند بخواند.

به من می گفت: «بخوان».

می گفت: «اگر نخوانی باز می آید سرت داد می زند خجالت می کشی ها».

به سوره های قرآن که رسیدیم توی خانه هم تمرین می کرد.

می گفت: «می خوانم ببین قشنگ می خوانم یا نه».

می گفتم: «صدایت که بد نیست».

می گفت: «غلط چی؟ غلط نمی خوانم؟»

می گفتم کجاهایش را غلط خوانده.

می گفت: «پس باز هم باید بخوانم».

یک سال رفتم آن جا.(5)

 جلسه های قرآن، کوثرند

شهید حسن تُرک

گفتم: «می خواهم بیایم جبهه!»

گفتم: «تعطیلش می کنم»!

خیلی عصبانی شد. تا آن روز عصبانیّتش را ندیده بودم. محکم جوابم را داد: «تو همین جا می مانی؛ جلسه را هم تعطیل نمی کنی. کاری که شما در جلسه ی قرآن انجام می دهید، کمتر از به جبهه آمدن نیست».

جرأت حرف زدن نداشتم. دستش را گذاشت روی شانه ام. لحن صدایش مهربان تر شد. گفت:

«باور کن بچه های جلسه ای که به جبهه می آیند خیلی خودساخته و کم زحمت اند. ما را کمک کن. این جلسه های قرآن کوثرند. اگر این ها باشند، همیشه نیروی مخلص برای جنگ و کار سیاسی داریم. امّا اگر جلسه ها را تعطیل کنیم، هیچ چیز نداریم!:

از دستش ناراحت بودم. گفت: «برادرجان! به کسی از این قول ها نمی دهم، اما به تو این قول را می دهم که اگر خدا قبولم کند، همیشه دعایت کنم!»

دیگر چیزی نگفتم.

حالا هر وقت که جلسه را شروع می کنیم و بچه ها قرآن می خوانند، می بینمش که از داخل قابل عکس می خندد. انگار زیر لب چیزی هم زمزمه می کند.(6) 

با صدای اذان، به قرآن خواندن خاتمه می دهد

شهید حسن ترک

نشسته است کنار چادر انفرادی. قرآن جیبی کوچکی دستش گرفته است و با صدای آرامی قرآن می خواند.

معلوم است صوت زیبایی دارد. لباس فرم پاسداری اش به کهنگی می زند. یک نفر اذان می گوید. قرآن را می بندد. آن را می بوسد و داخل جیبش می گذارد.

نیم ساعت می شود که اینجا نشسته ام و زل زده ام به او. بلند می شود. آستین هایش را بالا می زند. متوجّه من می شود. چشم هایمان در هم گره می خورد. لبخند می زند:

- عجّلوا بالصّلوة.

با اشتیاق به طرف تانکر آب می رود تا وضو بگیرد.(7)

 قرآن را با معنی و تفسیر می خواند

شهید حسین مهدوی آرا

اهل ذکر و تلاوت قرآن بود و خود را مقیّد به تلاوت چندین آیه در روز می دانست. بخصوص در ماه مبارک رمضان حتماً یک یا دو بار قرآن را ختم می کرد. در معنای قرآن بسیار تدّبر می کرد و به تفاسیر مراجعه می نمود و قرآن را حتماً با معنی و تفسیر آن می خواند و در اکثر سخنرانی های خود از آیات قرآن با تأکید بر معانی آن استفاده می کرد.(8)

 خواندن قرآن به جای پاسخ به عصبانیّت

شهید علی صیاد شیرازی

بحثمان که می شد، تا می دید من عصبانی شده ام، زود می رفت پایین. می نشست قرآن می خواند.(9) 

تلاوت قرآن و نماز تا طلوع آفتاب

شهید علی صیاد شیرازی

بعد از اذان صبح هم که هیچ وقت نمی خوابید. تا وقتی آفتاب طلوع کند، مشغول خواندن نماز و قرآن بود.(10) 

در سرمای سخت، تا خودِ صبح قرآن خواند

شهید علی صیّاد شیرازی

گوشه ی برزنت را کشیده بودند روی خودشان. جا نبود من و صیّاد بخوابیم. روی زمین نم دار و سرد دراز کشیدیم. نگاهش می کردم، سردش بود و می لرزید، من هم همین طور. دندان هایم می خورد به هم.

گفتیم پشت به پشت هم بدهیم شاید کمی گرممان شود. شاید یک ساعت نگذشت که دیدم بلند شد. توی آن هوای سرد وضو گرفت و ایستاد به نماز.

من فقط نگاهش می کردم. اصلاً حسّ تکان خوردن هم نداشتم چه برسد به نماز خواندن. نمازش که تمام شد تا خودِ صبح قرآن خواند. بعد هم بچه ها را بیدار کرد. روی همان تپّه نماز جماعت خواندیم بعد هلی کوپتر آمد، سوار شد و رفت.(11) 

صدای خوش و دلنشین

شهید نادر (حسین) مهدوی

حسین صدای خوبی داشت. با صوت خوش و دل نشینی قرآن قرائت می کرد. در اغلب جلساتی که در سپاه پاسداران تشکیل می شود، خودش قرآن می خواند. دعاهایی چون دعای کمیل یا زیارت عاشورا را با صدای خوش قرائت می کرد.(12)

 چرا موقع قرآن خواندن صحبت می کنند؟

شهید اسدالله کشمیری

دروه ی قرآنی داشتیم که بزرگان محل آن را راه انداخته بودند. اسدالله مرتب در این دوره ها شرکت می کرد. با اینکه کودک بود، آرام و با دقت به قرآن گوش می داد. بهتر از بزرگترها. وقتی کسی در جلسه صحبت می کرد ناراحت می شد و می گفت:

«چرا سر قرآن صحبت می کنند؟ چرا توجّه نمی کنند؟ اینها که سنّشان زیاد است دیگر نباید حرف بزنند!»

من که اعتراض به بزرگترها را کار درستی نمی دانستم می گفتم: «سنّی از آن ها گذشته، حرف زدن با آنها فایده ندارد.»

امّا او وظیفه ی خود می دانست که به بزرگترها تذّکر بدهد و این آیه را یادآور شود که: «وَ إِذَا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَ أَنْصِتُوا لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ‌» (13)

 

گرد آوری: گروه دین و اندیشه سایت تبیان زنجان

http://www.tebyan-zn.ir/Religion_Thoughts.html

منبع:راسخون


گرد آوری: گروه دین و اندیشه سایت تبیان زنجان

http://www.tebyan-zn.ir/Religion_Thoughts.html

 

پی نوشت :

1. تو که آن بالا، نشستی، ص 8.

2. تو که آن بالا نشستی، صص 86-85.

3. مرگ از من فرار می کند، ص 229.

4. ستارگان درخشان (7)، ص 62.

5. ردّ خون روی برف، ص 199

6. آن روز سه شنبه بود، ص 50.

7. آن روز سه شنبه بود، ص 51.

8. با افلاکیان در جاده های عشق (شهید حسین مهدوی آرا). صص 40-39.

9. خدا می خواست زنده بمانی، ص 8.

10. خدا می خواست زنده بمانی، ص 24.

11. خدا می خواست زنده بمانی، ص 31.

12. نادر، ابراهیم، حسین، ص 170.

13. حریف شب، ص 8.

 

 


  

?  ?? نکته روانشناسی در قرآن ???



1-از دیدگاه قرآن، سه نوع شخصیت اساسی وجود داردمؤمن،کافر و منافق ; ( آیات 2 تا 20 سوره بقره )

***

2- شخصیت‏های مؤمن، خود دارای سه درجه شخصیتی می‏باشندآنان که به خود ظلم میکنند، آنان که میانه روهستند و آنان که پیشتازانند; ( فاطر/ 32 )

***

3-مشخصه بارزشخصیت کافر آن است که دل و اندیشه‏اش را قفل کرده است و راهی برای نفوذ هیچ حرف تازه و اندیشه متفاوتی نگذاشته است و به همین دلیل، از درک حقایق عاجز است.

***

4- خصوصیت ‏بارز شخصیت منافق ازدیدگاه قرآن، دوگانگی ریشه‏ای در ظاهر و باطن استبه همین دلیل، مبتلا به شک وتردید و عدم قدرت تصمیم ‏گیری و ناتوانی در قضاوت می‏شود; ( بقره و 8 تا 20 منافقون )

***

5- در قرآن کریم، در آیات فراوانی از اندوه، علل ایجاد کننده آن و راه‏های برطرف ساختن آن سخن رفته است گاهی اندوه فراق را با دیدار و گاهی اندوه فقر رابا بشارت و گاهی اندوه رسول خدا(ص) را به دلداری حضرت حق، درمان نموده است.

***

6- در دیدگاه قرآن، ترس دو نوع است : ترس پسندیدهو ترس ناپسند ; ترس پسندیده، همان ترس از خداوند و عدالت اوست که منجر به اصلاح رفتارمی‏ شود(انفال/2) و ترس ناپسند، اضطرابی شدید باعلت مشخصی است که تسلط بر نفس رااز بین می‏برد و باید با آن مبارزه شود; ( احزاب/10و 11 )

***

7- از نظر قرآن دو نوع خشم وجود دارد: خشم مفید ومتعادل و خشم مخرب و نا بهنجار ; خشم متعادل، راهی برای رسیدن به هدف در مواقع لزوم است وخشم مخرب را باید درمان کرد . قرآن کریم با توصیه به صبر و پاسخ گویی با عمل نیک وبا وعده بهشت و پاداش اخروی، به وسیله سفارش به بخشش و عفو، یادآوری قدرت و خشم خداوندو ... به درمان بیماری سلامتی سوز خشم و عصبانیتپرداخته است.
که به ترتیب در سوره شوری آیه43،فصلت آیه‏34، آل عمران آیات 133 و 143، شوری آیات 36 و 37 ، و نور آیه 22 بیان شده است .

***

8- در قرآن به سه نوع از مکانیسم‏های دفاعی - روانی اشاره شده است که عبارتند از: فرافکنی( منافقون/4 )،دلیل تراشی ( بقره/11 و 12 ) و واکنش سازی ( بقره/204و 205 و منافقون/4 )

***

9-در فرهنگ قرآن یکی ازراه‏های مؤثر و اساسی روان درمانی، استفاده ازمواعظ و اندرزهای قرآنی است( یونس/57 )

***

10- در روش روان درمانی قرآنی، ایمان، تولید امنیت درونی و آرامش می‏نماید; ( انعام/82 و رعد/28 )

***

11- یاد خدا، آرام بخش دلهاست ; ( رعد/28 )

 

 


  

بسم الله الرّحمن الرّحیم

الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا و نبینا محمد و علی اهل بیته و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین .

داشتیم قدم به قدم با قرآن آشنا میشدیم و گفتیم که این از برکات خون شهدا و انقلاب بزرگ است در بعضی از جلسات قبل گفتیم که منافقین برای نابودی اسلام کارهایی میکنند یکی اینکه حق خواهان را کم و بی ارزش جلوه میدهند مثل اینکه فرعون به طرفداران موسی میگفت اینها چند نفری بیشتر نیستند.

1- تحقیر دیگران و خود را برتر دیدن، روش منافقین است

یکی از کارهای منافقین برای ربودن دختر و پسر این است که تیترهای قشنگی میگویند جملات زیبائی میگویند، ولی خوب کی میگوید؟ و به چه هدفی میگوید؟ ضربههای روحیای میزنند به مسلمانها، مسخره میکنند توهین میکنند، برنامهای که پیش میآید و همه مردم شرکت میکنند اینها فاصله میگیرند اصولاً در همه کارهایشان فاصله میگیرند برای خودش یک امتیازی قائل است. مسئله تحقیر مسئله مهمی است و قرآن هم روی آن تکیه میکند قرآن میفرماید روز قیامت دوزخیان فریاد التماس سر میدهند و یکی از جملات آنها این است که میگویند «رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْهَا فَإِنْ عُدْنَا فَإِنَّا ظَالِمُونَ» (مؤمنون/107) خدایا ما را نجات بده این دفعه دیگر کار بد نمیکنیم خدا میگوید خفه شوید یادتان میآید که مسخره میکردید، یعنی گناه مسخره تا آنجا عکس العمل دارد.

یک آیه داریم توی قرآن که خدا به پیغمبر میفرمایدای پیغمبر اگر تو هم هفتاد بار برای این مردم استغفار کنی من این مردم را نمیبخشم، چرا؟ برای اینکه اینها توهین میکردند به مسلمانها خودشان را برتر میدانستند وقتی انبیاء میآمدند میگفتند ایمان بیاورید میگفتند ما ایمان بیاوریم با این وضعی که داریم؟ با این مقام و منزلتی که داریم؟ «قَالُوا أَنُؤْمِنُ کَمَا آمَنَ السُّفَهَاءُ أَلَا إِنَّهُمْ هُمْ السُّفَهَاءُ» (بقرة/13) یعنی به طرفداران انبیاء میگفتند سفیه تحقیر میکردند و قرآن درباره اینها میفرماید «وَیَتَّبِعْ غَیْرَ سَبِیلِ الْمُؤْمِنِینَ» (نساء/115) راهی که میروند راه توده مومن به خدا نیست، اگر هم یکوقت توی رودبایستی قرار بگیرد و توی جمع بیاید حتماً باید فاصله بگیرد.

2- منافقین شعار فریبنده می‌دهند

خدا میفرماید که پیغمبر از مردم بود با مردم بود در مردم بود هم «فیکم» داریم هم «منکم» داریم، کاری که بعنوان مخالفت میکنند این است که شعارهای فریبنده میدهند، قرآن در این باره میفرماید مخالفین میآیند و کلماتی میگویند که دل میرود، ما خواهان عدالت اجتماعی هستیم، مگر اسلام خواهان عدالت اجتماعی نیست؟ ما خواهان حق طبقه محروم هستیم، مگر اسلام خواهان حق طبقه محروم نیست؟ شعارها زیباست قرآن میفرماید «یُوحِی بَعْضُهُمْ إِلَى بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ» (انعام/112) بعضی از این منافقین به طور رمزی به هم کلمات زیبا میگویند یک کلماتی میگویند که دل میرود آنوقت کسانی که اسلام را خوب نشناختهاند یا نمیخواهند گوش بدهند با دل گوش میهند «وَلِتَصْغَى إِلَیْهِ أَفْئِدَةُ الَّذِینَ لَا یُؤْمِنُونَ» (انعام/113) یکی از کارهای مخالفین شعارهای زیبا است.

قرآن به ما درس میهد که گول کلمات زیبا و شعارهای زیبا را نخور و قرآن نقل میکند که تاریخ با این کلمات زیبا چه کرده است. یکی مَثَل قصهی یوسف است بچهها صاف نیامدند بگویند یوسف را بده میخواهیم او را توی چاه بیندازیم اما قشنگ بچههای یعقوب آمدند نزد پدر و گفتند یوسف نوجوان است و نوجوان نیاز به کوهنوردی دارد احتیاج به تفریح دارد بگذار برویم بگردیم آخر گردش برای سلامتی لازم است اول مسئله ورزش را پیش میکشند «أَرْسِلْهُ مَعَنَا غَدًا یَرْتَعْ وَیَلْعَبْ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ» (یوسف/12) پسر سیزده چهارده ساله نیاز به مراتع و قدم زنگاه و نیاز به بازی دارد «وَنَحْنُ عُصْبَةٌ» (یوسف/8) بعد گفتند نترس ما قوی هستیم «وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ» (یوسف/12) ما حتماً از او محافظت میکنیم ما حتما این برادر کوچولو را نصیحت میکنیم «وَإِنَّا لَهُ لَنَاصِحُونَ» (یوسف/11) بعد هم وقتی او را توی چاه انداختند گریه کردند که یوسف را گرگ کشته است. به چشم هم نمیشود که تکیه کرد چون گریه قلابی هم در تاریخ هست میخواهد بگوید شعارهای زیبا مسئلهای است که ما باید توجه داشته باشیم.

3- بزرگ‌نمایی نقاط ضعف و پوشاندن کارهای خوب

قرآن میفرماید مخالفین نگاه میکنند اگر روزنه باطلی دیدند فوری همان را پیراهن عثمان میکنند دنبال این میگردند که عالمی یا پسر عالمی یک نفر از کسانی که در مسند قدرت است در هر برنامهای نگاه میکنند تا یک روزنهای دیدند کاه را کوه میکنند، بزرگ کردن نقاط ضعف، «وَإِنْ یَرَوْا سَبِیلَ الرُّشْدِ لَا یَتَّخِذُوهُ سَبِیلًا وَإِنْ یَرَوْا سَبِیلَ الغَیِّ یَتَّخِذُوهُ سَبِیلًا» (اعراف/146) اگر مخالفین راه رشدی را دیدند آن راه رشد را برای خودشان قبول نمیکنند اما خدا نکند یک نقطه ضعفی ببینند از کاه کوه میسازند و آنرا بزرگ جلوه میدهند.

واقعاً قرآن چقدر زنده است ما باید این آیهها را بخوانیم و در آن فکر کنیم میخواهد بگوید در جامعه افرادی هستند مخالف که اگر صد روزنه رشد ببینند انتخاب نمیکنند فوری اگر یک روزنه کوری را ببینند انتخاب میکنند.

«إِنَّ الْحَسَنَاتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئَاتِ» (هود/114) روی کارهای نیکو پرده میاندازد، روی کارها خوب را میپوشانند اگر کسی بیست تا کمال دارد یک نقطه ضعف هم دارد نقطه ضعف اش را میگویند، البته نقطه ضعف با نقطه ضعف فرق میکند یکوقت نقطه ضعف مهم است که اگر طرف صد تا هم کمال داشته باشد نباید در جامعه به او عنایت بشود اما یکوقت نقطه ضعف قابل اغماض است این درسهایی است که در معاشرت و روابط باید یاد بگیریم.

4- اعتراض نادرست حقوقدانان

تحت عنوان حقوقدان میآیند و میگویند این قانون چرا، آن قانون چرا، خلاصه مسئله حقوقدان و قانون راه میاندازند، خلاصه اینکه ما مسلمان هستیم اسلام را پذیرفته ایم بیخودی هم نپذیرفته ایم میتوانیم خیلی روان و روشن بحث بکنیم اسلام را پذیرفته ایم باید تسلیم باشیم منتهی ممکن است یک جاهایی هم جور در نیاید حالا کی حق قانونگذاری دارد؟ قانون حق خداست و کسی که علم بی نهایت داشته باشد باید قانون وضع کند کسی که اطلاعات محدودی دارد خودش میآید حرفی میزند بعداً متوجه میشود که حرفش درست نیست چقدر تا حالا نظریه علمی دادهاند و رد شده است؟

اینکه لطف و مرحمت داشته باشد، مکرر شده است که به حقوق ملتها ظلم شده است و اینها لب از لب تکان نداده اند، بارها به من و دیگران ظلم شده است اینها حرفی نزدهاند حالا چرا حرف میزنند؟ افرادی کلمه حقوقدان را بر میداند مثل پُتک توی مغز اسلام میزنند غرض من اینهاست، قانونگذار باید عادل باشد و غنی هم باشد تا فقط سود و زیان خودش را در نظر نگیرد این خصوصیات کسی است که قانون وضع میکند اگر اینها در کسی بود حرفش میتواند قانون بشود آیا حقوقدانان این خصوصیات را دارند؟

5- مردم از راه فهم و تحقیق و بحث قانون‌پذیر می‌شوند

مردم را چطور وادار کنیم که این قانون را گوش بدهند؟ گاهی ممکن است از راه جهل و حماقت وادار کنیم یک کسی کاری را بکند گاهی از ترس مردم را وادار کنیم که قانون را بپذیرند سوم مردم را وادار کنیم به قانون عمل کنند ولی از طمع مردم را وادار کنیم به قانون عمل کنند از روی رقابت پنجم از راه فهم و تحقیق ششم از راه عشق و محبت مخالفان اسلام که قانونی را که زائیده ذهن انسان است و در مقابل اسلام قرار میدهند به چه دلیل من به حرف شما گوش کنم این قانون شما برای من مقدس نیست امام علی (ع) میفرمایدای انسان تو وقتی متولد شدی هیچ وابستگی نداشتهای حالا من بیایم بله قربانگوی شما بشوم؟

قانونهای مردم را اگر بخواهیم عمل کنند باید با جهل و بی خبری عمل کنند کما اینکه معاویه همین رفتار را داشت سفارش میکرد تا مردم بیخبر باشند ما میتوانیم حکومت کنیم اگر خبردار شدند دیگر حکومت ما مرخص است یا ترس بوجود بیاوریم مثل بعضی رژیم‌ها یا اینکه از راه طمع که ما اینقدر به تو میدهیم اگر این شخص را ترور کنی.

اسلام میگوید اگر خواستید کسی را وادار کنید که به قانون عمل کند اول فهم و تشخیص ولذا صدها حدیث داریم در اسلام که وقتی میگوید این کارها را نکن علت آنرا هم آورده است خود ائمه ما فلسفه و علت احکام را گفتهاند و بعضی از علمای ما جمع آوری کردهاند کتابهایی در این زمینه هست که خود امام گفته این کاری را که میگوئیم نکن به این دلیل است تازه زمانی امامان ما در زمانی فلسفه احکام را گفتهاند که مستمعین در شرایطی بودهاند که نمیتوانستهاند حرف بزنند مثلاً اگر گفته گوشت خوک نخور آنموقع کرم کدو مطرح نبوده که بگوید به این دلیل نخور فقط گفته نخور بعداً ما متوجه شده ایم.ما باید مردم را از راه فهم و تحقیق مردم را وارد کنیم که اسلام را بپذیرند یکی هم از راه عشق و محبت الطاف خدا را بگوئیم.

6- قانونگذار خداست و حقوقدان صلاحیت نظارتی دارد

مثل اینکه خدا میگوید من را عبادت کنید من تو را آفریدم مریض میشوی من تو را شفا میدهم او به تو لطف کرد او به تو حافظه داد قانون فلان حقوقدان که که نظرش با نظر اسلام جور در نمیآید جوابش این است حقوقدان چون این شرایط را ندارد حق قانونگذاری را ندارد بله، میتواند در جایی که صلاحیت دارد یک نظارتی بکند.

آن کسی که من را ساخته است میداند که چه ساخته است آن کسی که من را ساخته برای من بهتر میداند که قانون وضع کند در مقابل قانون خدا که آفریدگار ما است خواسته باشی قانون شخصی را برداری که جلوی اسلام بگذاری ما جلوی آنرا میگیریم ما میگوئیم کسی میتواند قانونگذاری کند که علم او بی نهایت عدالت داشته باشد و مردم را هم از راه جهل و تهدید و طمع نمیشود وادار کرد به قانون پذیری قانون باید از خدا باشد به چهار دلیل که خدا علم بی نهایت دارد و لطف دارد و غنی است و قانون پذیری هم در اسلام روی فهم و تحقیق و محبت است.

«والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته»

استاد قرائتی

 

 


  

بسم الله الرّحمن الرّحیم

الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا و نبینا محمد و علی اهل بیته و لعنتة الله علی اعدائهم اجمعین من الان إلی قیام یوم الدین .

بخاطر خون شهدا انقلاب اسلامی شد، و حکومت اسلامی شد، و قانون آن هم تصویب شد، حالا ما باید ذره ذره با اولین کتاب اسلام یعنی قرآن آشنا بشویم در هر جلسه با چند تا آیه آشنا میشویم.

قرآن خاطراتی را نقل میکند از انبیاء، که انبیاء میآمدند و چی میگفتند که مخالفین انبیاء دستشان را بالا میزدند، مخالفین انبیاء حرکتهایی میکردند که ما با چند نمونه از آنها آشنا میشویم در زمان انبیاء بوده در زمان ما هم هست.

1- دعوت انبیا به وحدت و آزادی انسان از قید غیر خدا

گوشهای از تلاشهایی که برای خنثی کردن حرکت اسلامی بکار رفت، قرآن میفرماید که پیامبران میآمدند مردم را به خداشناسی به وحدت و صفا و صدق دعوت میکردند، البته پیامبرانی که میخواستند مردم را آزاد کنند، کسانی که مردم را به بردگی کشیده بودند دیگر زیر بار زور آنها نمیرفتند، یعنی من وقتی میگویم الله اکبر او میبیند با اینکه این همه تبلیغات کرده است که من او را بزرگ بدانم اما من همهی بزرگی آنها را کنار میریزم و میگویم خدا بزرگ است.

وقتی میگویم بسم الله یعنی بنام او نامی دیگر نیست، وقتی میگویم الحمدلله یعنی بله قربان گوی دیگری نیستم، وقتی میگویم ایاک نعبد یعنی بندگی برای این و آن معنا ندارد، بنابراین دعوت انبیاء جوری بود که ابوجهلها و ابوسفیانها و کسانی که مردم را بله قربانگوی خود بار آورده بودند دورشان خلوت میشد، کسانی که دست به همه کاری میزدند.

2- ضد انقلاب برای سرنگونی انقلاب پول خرج می‌کند

بودجه، قرآن میفرماید بودجه خرج میکردند که صدای حق را خاموش کنند «إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا یُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ لِیَصُدُّوا عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ» (انفال/36) پول خرج میکردند تا جلوی راه خدا را بگیرند، حالا این کار گذشت یا نه؟ میفرماید نه، پول خرج میکردند باز هم در آینده ضد انقلابیها ممکن است پول و اسلحه برای گروهی بفرستند «فَسَیُنفِقُونَهَا» (انفال/36) یعنی در آینده باز هم از این پولها برای ضد انقلابیها خواهد آمد، خوب حالا موفق میشوند یا نه؟ «ثُمَّ تَکُونُ عَلَیْهِمْ حَسْرَةً ثُمَّ یُغْلَبُونَ» (انفال/36) حسرت میخورند چون پول خرج میکنند اما موفق نخواهند شد.

حالا پول خرج کردن که هیچی، توی این اواخر چهارصد نفر جوان را سوزاندند تا به دنیا بگویند این انقلاب مال مرتجعین است و جوانان را میسوزاند، اینها آدم را آتش میزنند اما بالاخره مشت آنها باز میشود و مردم میفهمند که کی اینها را آتش زد.

عاقبت منافقین و مخالفین مغلوب میشوند، پس یکی از کارهای ضد انقلابیها چه در زمان قبل و چه در زمان حالا اینست که برای سرنگونی انقلاب پول خرج میکنند و راه خدا را میبندند.

3- بی‌ارزش کردن قدرت و حرکت انقلابیون و حق خواهان

قدرت و حرکت حق خواهان را کم و بی ارزش جلوه میدهند، فرعون بزرگترین یاغی ها، همین که فهمید موسی مردم را به حرکت در آورده است و یک عده از مردم دارند میفهمند، چشم و گوششان باز میشود، فوری گفت این حضرت موسی و آنهایی که دور و بر او هستند کسی نیستند «إِنَّ هَؤُلَاءِ لَشِرْذِمَةٌ قَلِیلُونَ» (شعراء/54) اینها گروه کمی هستند که از ملت قطع هستند. یعنی اینها محبوبیت در جامعه ندارند آنوقت اینهایی که محبوبیت ندارند خیلی هم زیاد نیستند، آخر گاهی وقتها آدم محبوبیت ندارد اما خیلی است.

در اول انقلاب یک عده میگفتند که اینها یک مشت بچهها هستند که توی خیابان میریزند و حرف میزنند، در همان قدمهای اول میگفتند اینها چند نفر هستند بچه هستند. یادم نمیرود از رادیو شنیدم میگفت عددشان از انگشتها هم کمتر است و این شهر و آن شهر میروند، مثلاً اول میروند شیراز تظاهرات میکنند بعد میروند تبریز بعد میروند قم، اینطور نیست که در هر شهری یک عده باشند عده کمی هستند که با مینی بوس اینطرف و آنطرف میروند.

4- برای جلوگیری از حرکت انقلاب کارشناسان را جمع می‌کنند

تمام کارشناسان را از نقاط مختلف جمع میکنند، همه کارشناسان را جمع میکنند که بله در مملکت ما یک حرکت انقلابی شده است شماها ببینید چطوری میشود که جلوی این حرکت را گرفت، فرعون وقتی دید که حضرت موسی دارد مردم را از بله قربانگویی او نجات میدهد فوری یک بخشنامه کرد «وَأَرْسِلْ فِی الْمَدَائِنِ حَاشِرِینَ» (اعراف/111) بفرستید در شهرها که جمع کنند «یَأْتُوکَ بِکُلِّ سَاحِرٍ عَلِیمٍ» (اعراف/112) تمام ساحرهای آگاه را از همه شهرها جمع کنند در یک منطقه، که چکار کنیم؟ جلوی حرکت حضرت موسی را بگیریم.

5- محاصره اقتصادی به منظور از بین بردن انقلاب

محاصره اقتصادی، مشرکان مکه گفتند هیچکس با پیغمبر و مسلمانها نه حق خرید دارد و نه حق فروش، خرید و فروش ممنوع است، یعنی مسلمانها را در محاصره اقتصادی قرار دادند «لَا تُنْفِقُوا عَلَى مَنْ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ» (منافقون/7) به مسلمانهایی که نزد پیامبر هستند ترحم نکنید چرا؟ «حَتَّى یَنْفَضُّوا» (منافقون/7) تا از دور و بَر او بروند، چیزی به آنها ندهید تا خودشان بروند.

6- ایجاد صحنه‌های سرگرم‌کننده به منظور انحراف افکار از انقلاب

ایجاد صحنههای سرگرم کننده، وقتی مملکت میخواهند کاری انجام دهند در یک جایی موجی را بوجود میآورند که افکار متوجه آنجا بشود حتی میان برادرها زبان مطرح میکنند مذهب مطرح میکنند «وَمِنْ النَّاسِ مَنْ یَشْتَرِی لَهْوَ الْحَدِیثِ لِیُضِلَّ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ بِغَیْرِ عِلْمٍ» (لقمان/6) بعضی از مردم با پول خرج کردن در منطقههایی صحنههایی را بوجود میآورند تا افکار عوض بشود.

7- وارونه جلوه دادن کارهای مثبت انقلابیون

کارهای مثبت را وارونه جلوه میدهند، مثلاً فرض کنید که یکی از کارهای مثبت جهاد سازندگی است، اینرا وارونه جلوه میدهند میگویند اینها میروند کشت مردم را از بین میبرند، کارشان را وارونه جلوه میدهند، اینها برای خدا نیست قرآن میفرماید یکی از کارهای ضد انقلابها این است «قَلَّبُوا لَکَ الْأُمُورَ» (توبة/48) کارها را وارونه جلوه میدهند.

8- سوژه کردن نقص‌ها

منتظرند که یک سوژه پیدا کنند و نیش بزنند قرآن میفرماید «لَقَدْ ابْتَغَوْا الْفِتْنَةَ» (توبة/48) دنبال فتنه میروند، اگر صد تا کمال باشد نمیبیند اما اگر یک نقص باشد آنرا میبیند و بیان میکند دنبال سوژه میگردند.

9- تهمت زدن به رهبران و انقلابیون

تهمت، به تمام رهبران آسمانی تهمت زدند، مثلاً به حضرت مریم نسبت ناروا دادند گفتند تو که پدرت بدکاره نبوده است تو چطور بدکاره شدی؟ تو چطور بدون شوهر بچه دار شده ای؟ به حضرت موسی و هارون (علیهما السلام) گفتند اینها دو تا ساحر هستند، میآمدند نزد یکی از پیغمبران میگفتند «قَالَ الْمَلَأُ مِنْ قَوْمِهِ إِنَّا لَنَرَاکَ فِی ضَلَالٍ مُبِینٍ» (اعراف/60) تو گمراه هستی «قَالَ الْمَلَأُ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ إِنَّا لَنَرَاکَ فِی سَفَاهَةٍ» (اعراف/66) تو سفیه هستی، به یک نفر انقلابی میگویند تو تندرو هستی، بعضیها خودشان را میزان میدانند میگویند هر کس از من تند تر بود تندرو است و هر کس هم از من عقب تر بیاید معلوم میشود که کند رو است این چیه؟ هر کسی خودش را حق میداند آنوقت قبل از خودش را مینویسد تندرو بعد از خودش را مینویسد کندرو، مسئله تهمت خیلی بازار رایجی دارد.

به پیغمبر ما میگفتند «إِنَّکَ لَمَجْنُونٌ» (حجر/6) تو دیوانه هستی، امام علی (ع) را جوری تبلیغ کردند که وقتی معلوم شد امام علی در محراب شهید شده است مردم گفتند مگر علی نماز میخواند؟! یعنی او را تارک الصلاة معرفی کرده بودند.

به مهرههای درشت و افراد لایق تهمت میزنند، اگر کسی به کسی نسبت ناروایی زد حالا این مربوط به تهمتهای سیاسی است، اگر کسی به کسی تهمت ناروایی زد مثلاً نسبت زنا داد به مادر کسی یا نسبت بدی داد به خود طرف، از نظر حکم اسلامی باید هشتاد ضربه شلاق بخورد، مگر اینکه ثابت کند، من که گفتم فلانی اینکاره است این هم شاهد من است. گاهی وقتها یک چیزی را هی میگویند و میگویند، در صورتی که هیچ ریشه و سندی هم ندارد.

گفتند در کرمانشاه ماه را کی دیده است؟ ماه رمضان بود که میخواستند ماه را ببینند که فردا عید هست یا نه، گفتند کی ماه را دیده؟ گفتند فلان محله، رفتند فلان محله گفتند فلان مسجد دیده، رفتند فلان مسجد کی دیده؟ هی تحقیق کردند آخرش گفتند مش عباس خادم دیده است، رفتند سراغ مش عبادس خادم دیدند که مش عباس خادم کور است اصلاً چشم ندارد که ببیند! گاهی وقتها شایع میشود که فلانی دیده وقتی به دنبال او میروند میبینند که از بیخ...

به حضرت یعقوب تهمت میزدند، حتی گاهی خودمانیها تهمت میزنند پسرهایش به او تهمت زدند گفتند «إِنَّ أَبَانَا لَفِی ضَلَالٍ مُبِینٍ» (یوسف/8) این پیرمرد نمیفهمد، الان بسیاری از سران انقلاب مورد تهمت قرار گرفتند.

قرآن میفرماید در مقابل این تهمتها چه کنیم؟ «إِنَّ اللَّهَ یُدَافِعُ عَنْ الَّذِینَ آمَنُوا» (حج/38) بدرستی که خداوند دفاع میکند از کسانی که ایمان دارند، این آیه مرهمی است برای کسانی که مورد تهمت واقع شده اند. در مسجدالحرام مسلمانها را کشتند گفتند اینها ایرانیها بودهاند بعداً مشت شان باز شد معلوم شد که ایرانیها نبوده اند و کیها بوده اند برای اینکه ایرانی ها را تروریست معرفی کنند، در نهضتها و حرکت انبیاء این کارها از طرف مخالفین بوده و شماها ناراحت نباشید بوده است و خدا دفع کرده است و حالا هم هست با حوصله و لطف خدا یکی پس از دیگری دفع خواهد شد.

«والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته»

استاد قرائتی

 

 


  

بسم الله الرحمن الرحیم

صد سال گوسفند باشیم یا یک سال شیر؟ (بزرگى و بزرگوارى روح‏)

«احمدبن عبداللَّه الخجستانى را پرسیدند تو مردى خربنده بودى، به امیرى خراسان چون افتادى؟ گفت: به بادغیس در خجستان روزى دیوان حنظله بادغیسى همى خواندم، بدین دو بیت رسیدم:

مِهترى‏گر به کام شیر در است‏                             شو خطر کن ز کام شیر بجوى‏

یا بزرگى و عزّ و نعمت و جاه‏                            یا چو مردانت مرگ رویاروى‏              

داعیه‏اى در من پدید آمد که به هیچ وجه در آن حالت که بودم راضى نتوانستم بود. خران بفروختم و اسب خریدم و از وطن خویش رحلت کردم و به خدمت على بن اللّیث (صفّارى) شدم ... اصل و سبب این دو بیت بود.» (نظامى)

کسی که آرزو دارد در ثروت شخص اول شود (البته آرزوى توأم با حرکت) یک روح بزرگ دارد. بزرگى روح در مقابل کوچکى و حقارت است و جنبه کمّى دارد. روح بزرگ یک آرزوى بزرگ است. یک اندیشه بزرگ و وسیع است.

روح بزرگ به کمى و کوچکى و حقارت تن نمى‏دهد، به کم از قدر خود راضى نمى‏شود.

به کم از قدر خود مشو راضى‏                                          بین که گنجشک مى‏نگیرد باز  

روح بزرگ اهل مهاجرت است، به کنج خانه و به آب و خاک خود قناعت نمى‏کند؛ سفر مى‏کند. از دریاها و خطرها استقبال مى‏کند. شب و روز مى‏کوشد و درنتیجه زودتر پیر مى‏شود. بیمارى قلبى مى‏گیرد و مثل «جمال عبدالناصر»  در نیمه راه زندگی مى‏میرد. «موسولینى» گفت: «بجاى آنکه صد سال گوسفند باشم ترجیح مى‏دهم یک سال شیر باشم.»

اسکندر و خشایار شاه و نادر و ناپلئون روحهاى بزرگ و ناآرام بودند چون یک جاه طلبی بزرگ، یک حسادت بزرگ، یک شهوت بزرگ، یک تجمل پرستی بزرگ داشتند. اینها با مقایسه با روحهاى کوچک البته عظمت و اهمیت بیشترى دارند. اینها اگر به جهنم هم بروند یک روح بزرگ به جهنم رفته است!

اما بزرگوارى غیر از بزرگى است. بزرگوارى روح در مقابل کوچکى روح نیست، بلکه در مقابل پستى و

دنائت روح است. ممکن است خیلی از روح های بزرگ، پست و ذلیل باشند. این بزرگواری با منطق مادی سازگار نیست. از این رو گفته اند:

تن مرده و گریه دوستان‏                                   به از زنده و خنده دشمنان‏

مرا عار آید از این زندگى‏                                  که سالار باشم کنم بندگى‏                     

«انَّ الْحَیاةَ فى مَوْتِکُمْ قاهِرینَ وَالْمَوْتَ فى حَیاتِکُمْ مَقْهورینَ»

«زندگی در مرگ پیروزمندانه شما و مرگ در زندگی با شکست است.» (خطبه 51 نهج البلاغه)

کاری از جواد حاجی اکبری

 

بر گرفته از بحث «بزرگى و بزرگوارى روح»، مجموعه‏آثاراستادشهیدمطهرى (ره)، ج‏17،ص660


  

بسم الله الرحمن الرحیم

حقیقت در سینما با فرش سبز (خرمشهر و کن)

سال ها با خون دل، فقط جنگ می دید و جنگ. جنگ هایی که یا تخریب خانه ها را در پی داشت یا کشتار مردم! اما هرچه بود گذشت. مردمش بیدار شدند. با خود گفتند: تا کی جنگ و خونریزی؟ ما که می توانیم کل جهان را با تعامل بگیریم چرا جنگ؟ همه قوای جسمی خود را برای صید ماهی و تمام قوای فکری خود را صرف صید قلوب کردند. ماهی می گرفتند و شهر را آباد می کردند. مردم شهر «کن» فهمیده بودند برای جهانی شدن، باید عقل مردم را تصرف، ظواهر را حفظ و تمدن سازی کرد.

در این میان تیر خلاصی را وزیر آموزش؛ «ژان زه» زد. او پیشنهاد داد با برگزاری ماراتون فیلم ها، «کن» نماد «آزادی در سینما» شود. بالاخره این برنامه با فراز و نشیب های خود، توانست مدال برترین جشنواره فیلم های کوتاه و بلند جهان را کسب کند. همه ساله در آستانه اعتدال بهاری، شهر کن شاهد فیلم های مختلف از سراسر جهان است. این شهر جنگ زده دیروز و دل فریب امروز با فرش قرمز خود به استقبال برترین های سینما می رود. چند سالی است این فرش قرمز، میزبان هنرمندان کشورهای جهان سومی نیز شده است. فرش قرمز، نخل طلایی و افتخار جهانی، واژه های کلیدی این مسابقه نفس گیر هستند. این کلید واژه ها با مدیریت وزارت خارجه فرانسه اداره می شوند. همان وزارتی که در کارنامه خود توهین به اسلام و قران سوزی را دارد. این کارهای متناقض از سوی فرانسه باعث شده است، برخی نسبت به جشنواره حساس شوند. جشنواره ای که ظاهری آرام و بی طرف دارد.

در میان شهرهای جهان «خرمشهر» ایران سرگذشتی مثل کن فرانسه دارد. سال ها جنگ و کشتار را دیده است. اما امروزه، فقط صیادانش مشغول صید ماهی هستند و خبری از جشنواره نیست! چه خوب می شد برخی مسوولین به جای پیام تبریک و تقلید کورکورانه، جشنواره ای با پیام «حقیقت در سینما» و فرش خضرایی (سبز)، در خرمشهر برپا می ساختند و این شهر را شهره عام و خاص می کردند.

کاری از جواد حاجی اکبری

 


  
<   <<   131   132   133   134   135   >>   >