حکیم جوادی آملی
راهکارهای ترک گناه و آسان شدن تحمل مصائب
عارف عالَم را محضر خدا می داند و او را شاهد، حاضر و ناظر بر جمیع امور. این اعتقاد نه تنها مانع صدور گناه و خلاف از او می شود بلکه سبب آسان شدن تحمّل مصائب نیز می گردد.
مردی خدمت امام حسین علیه السلام آمد و گفت: می خواهم گناه نکنم ولی نمی توانم. موعظه ای کن(تا مانع صدور گناه از من شود). امام علیه السلام فرمود: پنج کار را بکن و آن گاه هر چه خواستی گناه کن(وگرنه دست از گناه بکش)
1 ـ روزی خدا را نخور و هر چه خواستی گناه کن.
2 ـ از ولایت خدا خارج شو و هر چه خواستی گناه کن.
3 ـ جایی پیدا کن که خدا تو را نبیند و هر چه خواستی گناه کن.
4ـ آن گاه که ملک الموت برای قبض روح تو می آید اگر توانایی دفع او را داری و می توانی از دست وی نجات پیدا کنی، هر چه می خواهی گناه کن.
5 ـ وقتی مأمور جهنم خواست تو را وارد جهنم کند اگر می توانی داخل نشو و هر چه می خواهی گناه کن.
ریشه? قرآنی حدیث آن است که قرآن کریم نیز از همین عامل به عنوان یکی از اهرم های تربیتی استفاده کرده است: ?قل اعْملوا فسیری الله عملَکم ورسولُه والمؤمنون وستردّون إلی عالم الغیب والشهادة فینبّئکم بما کنتم تعْملون?؛ پیامبرا به آنها بگو: هر کار خواستید بکنید ولی توجه داشته باشید که در محضر و منظر خدا، رسول خدا و انسانهای کامل که مصداق بارز آن ائمه?اطهار (علیهم السلام) هستند قرار دارید و به زودی به عالم غیب و شهادت برمی گردید و به شما خبر می دهد که چه کارهایی کردید.
امام راحل قدّس سرّه که می فرمود: «عالم محضر خداست، در محضر خدا معصیت نکنید»، مُلهَم از این مکتب حیات بخش بود.
حماسه و عرفان صفحه252
____________________
مطالب و بیانات آیت الله جوادی آملی
Fadl Allah SWT mundo recompensa
Pero la voluntad de Dios fue galardonado con el ejército Sardar Sarfaraz del Imam Hussein (PB) aparte del resto de los mártires de ser enterrado por separado para el santuario y el santuario, los peregrinos y de peregrinación, y prestar especial atención a ser entusiastas.
Y en el otro lado de él y el santuario Mthrsh Kramthay especial y finalmente emerge como la vida, la guerra y Dlavryhay él era prominente entre los soldados Hosseini, MZJ Sharif y su santa santuario de especial relevancia entre otros Mzaj Vmraqd ser santo. Pero, junto con otros mártires fueron enterrados, Hrgzchnyn no encuentra alivio, y se sintió abrumado por todos los mártires.
V_Rfan épica, página 275
پاداش دنیایی خدا به ابوالفضل علیه السلام
آیت الله جوادی آملی
به حسب ظاهر بدن عباس علیه السلام قطعه قطعه شد و امام حسین علیه السلام بدین جهت یا به خاطر وصیت آن حضرت او را به خیمهی دارالحرب منتقل نکرد و در نتیجه بدن مطهر او جدا از اجساد شهدای دیگر دفن شد. لیکن خواست خدا بر این تعلق گرفت که سردار سرفراز سپاه امام حسین(علیه السلام) جدا از بقیهی شهدا دفن شود تا حرم و بارگاهی جداگانه، زایر و زیارت مخصوص داشته باشد و مورد توجه ویژهی مشتاقان قرار گیرد.
و از آن طرف کرامتهای خاصّی از او و حرم مطهرش ظهور پیدا کند و بالاخره همان طور که حیات، رزم و دلاوریهای او در میان سربازان حسینی از برجستگی ویژه ای برخوردار بود، مضجع شریف و مرقد منوّر او نیز این برجستگی ویژه را در میان سایر مضاجع ومراقد مطهر داشته باشد. در حالی که اگر در کنار سایر شهدا دفن می شد، هرگزچنین برجستگی را پیدا نمی کرد و تحت الشعاع مجموع شهیدان قرار می گرفت.
حماسه و عرفان، صفحه 275
پادشاهی با غلامی در کشتی نشست. غلام تا به حال سوار کشتی نشده بود و دریا را از نزدیک ندیده بود و از ترس شروع کرد به گریه و زاری و لرزه بر اندامش افتاد. هر کاری می کردند آرام نمی شد و سفر پادشاه را به کامش تلخ کرده بود. حکیمی در آن کشتی بود، به پادشاه گفت اگر اجازه دهی او را به روشی آرام کنم.
پادشاه اجازه داد. حکیم غلام را گرفت و به دریا انداخت و پس از چند لحظه او را گرفت و بالا آورد. غلام آرام گرفت.
حکیم گفت: غلام چون از اول نگرانی غرق شدن را نچشیده بود، امنیت و سلامت کشتی را نمی دانست؛ زیرا قدر عافیت کسی می داند که به مصیبتی گرفتار آید.
ای سیر تو را نان جوین خوش ننماید
معشوق من است آن که به نزدیک تو زشت است
حوران بهشتی را، دوزخ بود اعراف
از دوزخیان پرس که اعراف* بهشتست
فرقست میان آن که یارش در بر
تا آن که دو چشم انتظارش بر در
*اعراف مکانی میان بهشت و جهنم است. در این بیت سعدی به این موضوع اشاره می کند که برای بهشتی ها اعراف مانند بهشت است و برای جهنمیان اعراف مانند بهشت است!
عبدالکریم سروش و فلاسفه:
????تصویری که #مولانا از عالم بدست میدهد
مولانا غزل بسیار نیکویی دارد که گمان میکنم بسیاری از شما شنیده باشید :
کجایید ای شهیدان خدایی
بلاجویان دشت کربلایی
کجایید ای سبک روحان عاشق
پرندهتر ز مرغان هوایی
...این غزل را که میخوانید و پایین می آیید به این بیت پایانی میرسید که:
کف دریاست صورتهای عالم
ز کف بگذر اگر اهل صفایی
تصویری که این بزرگوار از این عالمی که ما در آن زندگی میکنیم میدهد این است که یک جهان واقعی وجود دارد که در حکم یک دریای بیکران است . آن گاه بر سطح آب این دریا ، کف هایی نشسته است و ما در این کف ها داریم زندگی میکنیم . فقط هم همین کف ها را میبینیم.. اصلا غافلیم از اینکه کف ، به خودی خود نمیتواند وجود داشته باشد و اینکه کف روی یک آبی است و آب روی یک جایی است و آن هم برای خود عالمی دارد. اینها را اصلا ما نمی بینیم. آنقدر این کف ، ستبر است و آنقدر غلیظ است و آنقدر ما در دل این کف فرو رفته ایم که از آب خبری نداریم و خبری هم نمی گیریم . ولی یک چشم تیزبین مانند چشم این عارف - یعنی چشم ِ تجربه ِ معنوی ِ او - به او میگوید که در حقیقت : «کف دریاست صورت های عالم » .
تمام این صُوَری که شما می بنید در مقام ِ تمثیل مانند کفی است که بر روی آب نشسته و آب را از چشم شما پنهان کرده است . بطوری که اگر شما بتوانید کف را بشکافید و فروتر بروید ، آن وقت تازه به آب میرسید و تازه میفهمید که اصلا چه غفلتی داشته اید و خودِ کف را حقیقت می پنداشتید در حالی که حقیقت در زیر این کف که حجاب است ، قرار گرفته است.
عبدالکریم سروش و فلاسفه:
????#تزویر_ریا
#فرزدق به #امام_حسین گفت:
"قلوب الناس معک و سیوفهم مع بنى امیة، و القضاء ینزل من السماء، والله یفعل ما یشاء."...
در حقیقت معناى جمله فرزدق
اینست که دل اینها با تو است ولى دلشان هیچ کاره است، حاکم معزول است، و شکمشان با دشمنان تو است و اینها هم بنده شکمند و به امر شکم با دل خودشان مىجنگند. قبل از اینکه با تو بجنگند، با سپاه شکم به جنگ دل خودشان رفته اند و ضمیر خود را مجروح کرده اند.
اجمالا معلوم مىشود که ممکن است بشر دلش حق را بخواهد و آرزو کند و در عین حال على رغم عشق و علاقه اش قدم بردارد و به روى محبوب خودش خنجر بکشد. مأمون، شیعه امام کش بود. عموم مردم حق را دوست دارند، یک نوع دوستى کاذبى، یعنى دوستى بى
ریشه اى؛ نظیر اشتهاى کاذب و اشتهاى صادق و نظیر صبح کاذب و صبح صادق.
تعصى الاله و أنت تظهر حبه
[معصیت خدا را می کنى در حالى که اظهار دوستى او را می نمایى.]
? معلم شهید #مرتضی_مطهری
شهدا:
??♦???♦???♦???♦???♦???♦?
♦???امام سجاد (علیه السّلام) به نعمان بن منذر مدائنی فرمودند:
در شام، هفت مصیبت بر ما وارد آوردند که از آغاز اسیری تا آخر، چنین مصیبتی بر ما وارد نشده بود.
??ستمگران در شام، اطراف ما را با شمشیرهای برهنه و نیزه ها احاطه کردند و بر ما حمله نمودند و کعب نیزه به ما می زدند.
??سرهای شهدا را در میان هودج های زن های ما قرار دادند، سر پدرم و سر عمویم عباس (ع) را در برابر چشم عمه هایم زینب (س) و ام کلثوم (س) نگه داشتند و سر برادرم علی اکبر (ع) و پسر عمویم قاسم (ع) را در برابر چشم سکینه و فاطمه (س) (خواهرانم) می آوردند و با سرها بازی می کردند و گاهی سرها به زمین می افتاد و زیر سم ستوران قرار می گرفت.
??زن های شامی از بالای بام ها، آب و آتش بر سر ما می ریختند، آتش به عمامه ام افتاد، چون دست هایم را به گردن بسته بودند، نتوانستم آن را خاموش کنم، عمامه ام سوخت و آتش به سرم رسید و سرم را نیز سوزانید.
??از طلوع خورشید تا نزدیک غروب در کوچه و بازار با ساز و آواز ما را در برابر تماشای مردم در کوچه و بازار گردش دادند و می گفتند:
ای مردم بکشید آن ها را که در اسلام هیچ گونه احترامی ندارند.
??ما را به یک ریسمان بستند و با این حال ما را از در خانه ی یهود و نصاری عبور دادند.
??ما را به بازار برده فروشان بردند و خواستند ما را به جای غلام و کنیز بفروشند ولی خداوند این موضوع را برای آنها مقدور نساخت.
??ما را در مکانی جای دادند که سقف نداشت و روزها از گرما و شب ها از سرما آرامش نداشتیم و از تشنگی و گرسنگی و خوف کشته شدن همواره در وحشت و اضطراب به سر می بردیم.
??تذکره الشهداء، ص 412
??شهادت امام سجاد(ع)تسلیت میگویم??