فروکش کردن شور انقلابی!
بعضی از کسانی که میخواهند این نهضت اسلامی و این انقلاب الهی به ثمر نرسد، گاهی میگویند که شور مردم کم شده است، مردم در اول انقلاب شور زیاد داشتند ولی حالا آنطور نیست و این سمپاشی است در بین ملت. مگر اول انقلاب برای خدا بود و حالا برای خدا نیست که در اول انقلاب، شور زیاد باشد و حالا چون برای خدای نیست، کم باشد؟ از اول انقلاب تا حالا هرچه بوده است برای خدای تبارک و تعالی بوده است.
سید_روح_الله_موسوی_خمینی
صحیفه امام، جلد 13، صفحه 124
بیانات امام خمینی (ره) در 26 مرداد 1359
Más alto que el gasto fiscal
Ayatolá Yavadi Amolí
Entre la caridad y el perdón de Dios, que gastan menos financiera. ácaro del habla)
A continuación, el doble que la de siete: (Allah Yzaf aquellos frente Lehmann)
Y con el conocimiento expreso y ancho de la gracia de Dios y el camino para que miles de otros tiempos, que afecta a: (Allah Aleem grande)
Si la recompensa es el nivel más bajo de los servicios caritativos, religiosos y científicos serían recompensados? no se bendecirá muchas veces vas? Por supuesto, esta caridad más allá del beneficio económico caridad divina y recompensar a ellos es indescriptible.
La cara y el carácter del hombre en el Corán Página 127
بالاتر از انفاق مالی
ایت الله جوادی املی
در میان انفاق ها و بخشش های در راه خدا، کم ارزش ترین آنها انفاق مالی است. با این حال خداوند انفاق یک درهم در راه خویش را بسان دانه ای می خواند که با کِشته شدن، به هفت خوشه و هر خوشه به صد دانه تبدیل می شود: (مثل الّذین ینفقون أموالهم فی سبیل اللّه کمثل حبّة أنبتت سبع سنابل فی کلّ سنبلة مائة حبّةٍ)
سپس این هفتصد را دو برابر می کند که: (واللّه یضاعف لمن یشاء)
و با بیان وسعت فضل و گسترهی علم خدا، راه را برای هزاران برابر دیگر نیز، باز می گذارد: (واللّه واسع علیمٌ)
اگر پایین ترین مرتبهی انفاق از چنین پاداشی برخوردار است، پاداش خدمات دینی و علمی چگونه خواهد بود؟ آنان که بذر محبت خدا را در زمینهی دل های آماده می افشانند و با زلال حکمتِ بر آمده از اخلاصشان آبیاری می کنند و گُم گشتگان را به مقصد و مقصود، آشناتر می سازند، آیا از هر کلمهی طیبه ای که توسط آنان در دل ها کِشته می شود، چندین برابر برکت نمی روید؟ مسلّماً این انفاق کنندگان فراتر از انفاق مالی بهره می برند و پاداش های ملکوتی آنان وصف ناپذیر است.
صورت و سیرت انسان در قرآن ص127
مسلم کیست؟
مسلم فرزند عقیل بن ابی طالب برادر امام علی علیه السلام بود. عقیل به تربیت فرزندان خویش توجه خاصی داشت و آنان را بسیار مؤمن و پرهیزکار بار می آورد. در این میان، مسلم سرآمد همه این چهره های تابناک و از برجسته ترین نمونه های تربیتی اسلام بود. او بعد از بعثت پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم به دنیا آمد و در گلزار ایمان پرورش یافت. مسلم، کوله بار تجربه خویش را از تمام حوادث و مسائل صدر اسلام انباشته کرده بود. او در مدینه از آن زمان که چهره زشت انحراف، هویدا شد و به پیدایش استبداد بنی امیه انجامید و کاروان توحید به دست قلندران قدّاره بند از مسیر خویش منحرف شد، عمیقا مسائل را بررسی کرده، حق را از باطل تشخیص می داد و به دنبال آن بود. مسلم پس از فاجعه محراب خونین کوفه و شهادت امیرمؤمنان و مصیبت جانسوز امام حسن علیه السلام ، در سخت ترین شرایط تاریخ و در برابر مرموزترین توطئه و جنایتکارترین عنصر اموی یعنی یزید، روبه سوی امام حسین علیه السلام نمود و او را یاری داد.
زمانی که مسلم هجده ساله بود، عقیل از دنیا رفت و تربیت او به دست امیرمؤمنان علی علیه السلام افتاد. آن حضرت، مسلم را همانند فرزندان خود رشید، شجاع و فهیم بار آورد. در تاریخ آمده که پنج نفر از فرزندان عقیل در واقعه کربلا به شهادت رسیدند که شجاع ترین آنها مسلم بود. جالب آنکه پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم سال ها قبل، از شهادت فرزندان عقیل در رکاب امام حسین علیه السلام خبر داده بود.
غربت مسلم بن عقیل ع
ابومخنف از یونس بن اسحاق و او از عباس جدلی روایت کرده است که ما چهار هزار نفر (1) بودیم که با مسلم بن عقیل علیه ابنزیاد خروج کردیم. هنوز به دارالاماه نرسیده بودیم که سیصد نفر شدیم.
سرانجام مردم کوفه کم کم از پیرامون مسلم پراکنده شدند. و کار به جایی رسید که زنها آمدند و دست فرزندان یا برادران خود را گرفتند و به خانه بردند. و مردان نیز آمدند و به فرزندان خویش گفتند که سراغ کار خود بروید، زیرا فردا که لشکریان شام به اینجا برسند، ما تاب مقاومت در برابر آنان را نداریم.
کار به جایی رسید که مسلم نماز مغرب را فقط با سی نفر در مسجد خواند. و پس از بیرون آمدن از مسجد هیچ کس همراه مسلم نبود تا او را در شهر غریب به جایی راهنمایی کند و یا به خانهی خود ببرد.
آوارگی مسلم ع در کوچه های کوفه
پس مسلم به تنهایی در کوچههای کوفه میگشت تا به خانهی «طوعه» رسید که کنیز آزاد کردهی اشعث بن قیس، همسر اسید خضرمی بود و از او پسری داشت. چون پسرش به خانه نیامده بود، در خانه منتظر پسر خود بود. حضرت مسلم چون طوعه را دید، نزد او رفت و سلام کرد و به وی فرمود: ای کنیز! به من آبی ده. طوعه جام آبی برای او آورد. مسلم آب را آشامید و همان جا نشست.
طوعه جام آب را به خانه برد و هنگامی که دوباره برگشت، مسلم را دید کنار در خانهی او نشسته است. طوعه به مسلم گفت: مگر آب نیاشامیدی؟ مسلم فرموود: آری. طوعه گفت: برخیز و به خانهی خود برو. مسلم جواب او را نداد. طوعه دوباره سخن خود را تکرا کرد. مسلم همچنان خاموش بود و چیزی نمیگفت، تا بار سوم که آن زن گفت: سبحان الله!ای بندهی خدا! برخیز و به سوی خانه و خانوادهی خود برو، زیرا بودن تو در این وقت شب بر در خانهی من شایسته نیست، و من تو را حلال نمیکنم.
روضه پناهنده شدن مسلم به یک زن در کوفه
مسلم برخاست و به طوعه فرمود: یا امة الله! مرا در این شهر خانه و خویشاوندی نیست. غریب هستم و ره به جایی نمیبرم. آیا ممکن است به من نیکی کنی و مرا در خانهی خود پناه دهی و من در آینده جبران نیکی تو را نمایم؟ طوعه گفت: جریان تو چیست؟ به او فرمود: من مسلم بن عقیل هستم که این کوفیان مرا فریب دادند و از دیار خود آواره کردند و دست از یاری من برداشتند و مرا تنها گذاشتند.
روضه ذکر و مناجات مسلم ع در خانه ی طوعه و سلام بر امام حسین ع
گریز به شب عاشوراء و ذکر وتسبح و قرآن اصحاب امام حسین ع
طوعه گفت: تو مسلم بن عقیل هستی؟ فرمود: آری. آن زن مسلم را به داخل خانهی خود دعوت کرد و جای نیکو و غذا برای او آماده ساخت. مسلم غذا میل نکرد و آن زن نیز مشغول کارهای خانهاش بود، که پسرش بلال به خانه آمد. بلال متوجه شد که مادرش به یکی از اتاقها بسیار رفت و آمد میکند. از مادر جریان را پرسید. مادرش خواست جریان را پنهان نماید، اما پسر اصرار کرد و مادر جریان آمدن مسلم را برای او گفت و پسرش را سوگند داد که این خبر را برای کسی بازگو نکند. آن گاه پسرش ساکت شد و خوابید.
از سوی دیگر ابنزیاد به مسجد رفت و نماز خواند و سپس بر بالای منبر رفت و گفت: مسلم در خانهی هر کس باشد و به ما خبر ندهد، جان و مال او از بین خواهد رفت. و هر کس مسلم را به نزد ما آورد، بهای دیهی مسلم را به او خواهم داد. آن گاه از منبر پایین آمد و به داخل قصر خود شد.
چون صبح شد، ابنزیاد در مجلس نشست و به مردم کوفه اجازه داد تا وارد شوند،
گروه فرهنگی تبلیغی رائد, [02.10.16 13:28]
و محمد بن اشعث را نوازش نمود و در کنار خود نشاند. در آن هنگام پسر طوعه به قصر ابنزیاد آمد و خبر پنهان شدن مسلم را به عبدالرحمن پسر محمد بن اشعث داد. او نیز خبر را به پدر خود آهسته گفت. ابنزیاد چون در کنار محمد بن اشعث نشسته بود، خبر را فهمید. پس محمد بن اشعث را دستور داد تا برخیزد و مسلم را بیاورد و عبیدالله بن عباس سلمی را با هفتاد نفر از قبیلهی قیس همراه او نمود
صدای سم اسبان و رسیدن به در خانه ی طوعه
گریز به سم اسبان در روز عاشوراء
لشکر آمدند تا به در خانه ی طوعه رسیدند. مسلم چون صدای پای اسبان را شنید، شمشیر خود را برداشت. آنها در خانه ریختند و بر مسلم بن عقیل حمله کردند. مسلم نیز بر آنان حمله نمود و از خانه بیرون آمد.
علامهی مجلسی - رحمت الله علیه - در جلاء العیون فرموده است که چون مسلم صدای پای اسبان را شنید و فهمید که به سوی او آمدهاند، گفت: «انا لله و انا الیه راجعون» و ششیر خود را برداشت و از خانه بیرون آمد. تا چشمش به آنان افتاد، شمشیر خود را کشد و بر آنها حمله نمود و تعدادی از آنان را به خاک هلاکت افکند، تا آنکه بکر بن حمران ضربهای به صورت مبارک مسلم زد و لب بالای او را شکافت و دندان وی را انداخت.
سنک زدن مسلم از پشت بامها
گریز به سنگ زدن اسراء و حضرت زینب س
مسلم همچنان حمله می کرد. لشکر دشمن که در جنگ با او ناتوان شده بودند، بر بامها رفتند و سنگ و چوب بر او زدند. و نیها را آتش زده، بر سر مسلم انداختند. ولی باز مسلم حمله کرد و تنی چند از آنان را کشت.
امان دادن به مسلم بن عقیل ع
محمد بن اشعث چون دید به آسانی نمی تواند مسلم را شکست دهد، او را امان داد. مسلم پس از زخمهای بسیاری که بر او وارد شده بود، پذیرفت،
ولی به روایت سید بن طاووس هر چه به مسلم امان دادند، او نپذیرفت و بر آنان حمله کرد تا آنکه بدنش زخم بسیار دید، و شخصی ا از دشمن نیزهای بر پشت او زد و مسلم را با صورت روی زمین انداخت و آن گاه او زا دستگیر کردند.
اشک مسلم ع در بازار کوفه
دل شوره یمسلم برای امام حسین ع
پس استری آوردند و مسلم بن عقیل را بر روی آن سوار کردند. در این هنگام اشک از چشمان مسلم روان شد و گفت: «انا لله و انا الیه راجعون». عبدالله بن عباس سلمی به مسلم عرض کرد: چرا گریه می کنی؟ آن هدف بزرگی که تو داری، این آزارها در دستیابی به آن هدف، بسیار ناچیز است. مسلم به او فرمود:
انی والله ما ابکی لنفسی و لا لها من القتل ارثی، و ان کنت لم احب لها طرفة عین تلفا، و لکن ابکی لاهی المقبلین الی، ابکی للحسین و آل الححسین علیهالسلام.
به خدا سوگند، من برای خودم گریه نمی کنم و ز کشته شدن خویش باکی ندارم، اگر چه تلف شدن خود را به اندازه ی یک چشم به هم زدن نیز دوست ندارم، ولی برای خویشان و نزدیکان خود که به سوی من می آند، گریه می کنم.
برای حسین و خاندان حسین - علیهمالسلام - گریه می نمایم (که به سوی من می آیند و نمی دانم چه به سرشان خواهد آمد).
مسلم به محمد بن اشعث گفت: بر امان شما اعتمادی نیست و من کشته خواهم شد. پس کسی را از طرف من به سوی اما حسین - علیهالسلام- بفرست تا به حضرت بگوید که به سوی کوفه و کوفیان نیاید، زیرا آنان فریبکارند و وعدهی دروغ دادهاند.
ورود مسلم به دار الاماره و عطش
آن گاه مسلم را به در قصر ابن زیاد آورد و خود داخل قصر شد و جریان را برای ابن زیاد گفت: ابن زیاد رو به محمد بن اشعث کرد و گفت: من تو را برای امان دادن نفرستاده بودم تا تو مسلم را امان دهی! محمد بن اشعث ساکت ماند و چیزی نگفت.
مسلم به خاطر ضعف و تشنگی بسیار تکیه به دیوار داد و نشست و درخواست آب کرد. برای او جام آبی آوردند. چون خواست آب بیاشامد، جام آب از خون دهانش پر شد و آن آب را ریخت. آب دیگری را درخواست نمود. باز جام آب پر از خون شد. برای بار سوم که مسلم خواست آب بیاشامد، دندانهای پیشین او در جام آب ریخت آن گاه مسلم گفت:
الحمد لله، لو کان من الرزق المقسوم لشربته.
ستایش برای خداست. اگر روزی من در این آب مقدر شده بود، از این آب می آشامیدم (ولی گویا مقدر نشده است که من از این آب دنیا بیاشامم).
ذکر و تحیل مسلم هنگام بالا رفتن از دار الامارة
آن گاه مسلم را به داخل قصر ابن زیاد بردند و پس از وصیتهای مسلم و به دستور ابن زیاد، او را به بام قصر بردند تا سر از بدنش جدا کنند. در بین راه زبان مسلم به حمد و ثنا و تکبیر و تهلیل و تسبیح و استغفار و صلوات بر پیامبر خدا - صلی الله علیه و آله - مشغول بود.
روضه ی بدن مطهر مسلم بن عقیل ع
بکر بن حمران در بام قصر، سر مبارک مسلم را از بدن جدا کرد و آن سر نازنین از بالای بام روی زمین افتاد. سپس بدن شریف مسلم را به دنبال سر مطهرش از بام به پایین انداخت.
کشیدن بدن مسلم در کوچه های کوفه
طبق روایت برخی مقاتل معتبر، ابن زیاد دستور داد بدن مسلم را در کوچه و بازار گرداندند و سپس در محلهی گوسفند فروشان به دار زندند.
1. دو نفر را در کوفه خیلی زدند،زینب س و مسلم بن عقیل
2. زینب س و مسلم دو طفل در راه امام حسین ع دادند
3. در کوفه بر سر دونفر آتش ریختند زینب س و مسلم ع
4. دو نفر بر بالای بلندی معشوق را صدا زدند مسلم از بالای دار الامارة و زینب س از بالای تل زینبیة
5. دو کس در بازار کوفه بر امام حسین ع گریستند : زینب س و مسلم ع
6. هنگام وداع امام حسین ع دو نفر را سخت در آغوش گرفت و شدیدا گریست: حضرت مسلم ع هنگام وداع در مکه و حضرت زینب س در شب عاشوراء
7. دونفر التماس کردند حسین ع از کربلاء صرف نظر کن:مسلم در شب عاشوراء و ام کلثوم و حضرت زینب س در دوم محرم درورود به کربلاء
کاش با خونم به روی نامه ها می نوشتم یا حسین کوفه میا
8. دفن بدن مسلم در کوفه : گریز به دفن نشدن بدن امام حسین ع
9. روضه ی دل شوره مسلم برای امام حسین ع :کسی نیست بنویسید حسین کوفه میا زبانحال حضرت زینب س در داشتن دل شوره برای امام حسین ع، بیا برویم
10. بدن مسلم را با طناب در کوچه ها کشیدند و خانم زینب س را با دست بسته در کوچه ها گرداندند
11. هر دو اسیر شدند
عاشورا یک مسئله بسیار مهم سیاسی- عبادی است
در این ماه #محرم، اجتماعات داشته باشند، خطبا هم بروند مسائل روز را برایشان بگویند و تعزیه بگویند و گریه بکنند برای #سید_الشهدا، این یک شعار الهی است. انقلاب کردیم که #شعائر_اسلام را زنده کنیم. زنده نگه داشتن #عاشورا یک مسئله بسیار مهم سیاسی- عبادی است. #عزاداری کردن برای شهیدی که همه چیز را در راه اسلام داد، یک مسئله سیاسی است؛ یک مسئلهای است که در پیشبرد انقلاب اثر بسزا دارد. ما ملت #گریه_سیاسی هستیم، ما ملتی هستیم که با همین اشکها سیل جریان میدهیم و خرد میکنیم سدهایی را که در مقابل اسلام ایستاده است.
#امام_سید_روح_الله_موسوی_خمینی
#صحیفه_امام
#امام_خمینی
صحیفه نور،جلد 13،صفحه 156
بیانات امام خمینی(ره) در جمع وعاظ و خطبای مذهبی
مورخ : 14 آبان 1359
Hakim Yavadi Amolí
El pecado y la tolerancia a desastres soluciones fáciles
Mystic presencia universal de Dios sabe y lo ve, ahora y supervisión de todas las cosas.
Un hombre llegó al imán Hussein (as) y dijo: yo no peco, pero no puedo. Sermón equipos (para evitar el problema de mi pecado). Imam (P) dijo, cinco, y luego lo que haces y lo que sea pecado (pecado de otro modo Kill)
Pobres y el pecado y todo lo que Dios un día.
2. Sal de Allah y el pecado y lo que sea.
3 Encontrar un lugar que usted no ver a Dios y el pecado y lo que sea.
4 Cuando el ángel de la muerte viene si se muere por su capacidad de pase, perdió el control y puede ahorrarse, lo que quiere pecar.
5 Cuando terminaron diablos se le preguntó al infierno si lo que quiere pecar tarjeta de alimentación interna.
Ryshh ? Corán Hadith que el Corán es la misma que una de las palancas de Educación ha utilizado:) la interpretación Ql Amlva de Dios Mlkm Vrsvlh Valmvmnvn Vstrdvn Fynbykm de nosotros al mundo de Alghyb Valshhadh Kntm Tmlvn (, profetas les dicen: lo que quieras pero tenga en cuenta que, en vista de la presencia de Dios, el mensajero de Dios y el hombre perfecto, un ejemplo típico de Aymh ? Athar (la paz sea con ellos) se supone que tienen un mundo de lo invisible y volver pronto y hacerle saber que lo que tienes.
Imam Jomeini, quien dijo: "El mundo es la presencia de Dios, no peca delante de Dios", se inspiró en la vida de esta escuela.
Épica y mística Página 252