شهدا:
????????????????????????
قوطی کمپوت...????
وقت? تو جبهه هدا?ا? مردم? را باز م? کرد?م در نا?لون رو بازکردم د?دم که واقعا ?ک قوط? خال?ه کمپوته که داخلش ?ک نامه است، نوشته بود :
" برادر رزمنده س?م ، من ?ک دانش آموز دبستان? هستم . خانم معلم گفته بود که برا? کمک به رزمندگان جبهه ها? حق عل?ه باطل نفر? ?ک کمپوت هد?ه بفرست?م . با مادرم رفتم از مغازه بقال? کمپوت بخرم.
ق?مت هر کدام از کمپوت ها رو پرس?دم، اما ق?مت آنها خ?ل? گران بود،
حت? کمپوت گ?ب? که ق?متش 25 تومان بود و از همه ارزان تر بود را نم? توانستم بخرم .
آخر پول ما به اندازه س?رکردن شکم خانواده هم ن?ست . در راه برگشت کنارخ?ابان ا?ن قوط? خال? کمپوت را د?دم برداشتم و چند بار با دقت ان را شستم تا تم?ز تم?ز شد .
حا??ک خواهش از شما برادر رزمنده دارم ، هروقت که تشنه شد?د با ا?ن قوط? آب بخور?د تامن هم خوشحال بشوم و فکر کنم که توانستم به جبهه ها کمک? کنم .. "
بچه ها تو سنگر برا? خوردن آب تو? ا?ن قوط? نوبت م?گرفتند ، آب خوردن? که همراهش ر?ختن چند قطره اشک بود..??
خاطره ای ازحاج حسین خرازی
درسهای دیپلماسی در نامههای امام خمینی(ره)
?? کارتر در بهار سال 59، نامهای محرمانه برای امام خمینی(ره) ارسال میکنند. نامهی محرمانه جیمی کارتر، رئیسجمهور وقت آمریکا، دربارهی تسخیر لانهی جاسوسی توسط «کای سر»، کاردار سفارت سوئیس در تهران، به قطبزاده، وزیر خارجهی وقت ایران، بهصورت رسمی تحویل شده بود و چنین آغاز میشد: «عالیجناب! من امکان این را داشتم که پیام بیستویکم مارس شما را خطاب به مردم ایران بخوانم.»
?? در مقابل، امام خمینی(ره)، دستور میدهند تا این نامه انتشار عمومی بیابد تا همهی مردم از آن آگاه شوند. با انتشار نامهی کارتر از رادیوی جمهوری اسلامی، بلافاصله کاخ سفید این نامه را انکار کرد. سید احمد خمینی در مصاحبهای با خبرنگاران، سیاست امام برای انتشار نامه را تشریح کرد و دربارهی علت تکذیب وزارت خارجهی آمریکا، توضیحاتی داد از جمله اینکه «شنیدهام کارتر گفته که این یک پیام خصوصی بوده و در عرف بینالمللی این پیامها بههیچوجه منتشر نمیشود و لذا سخنگو و بقیهی افراد نمیدانند.»
? افشای ماهیت مستکبرانه و نفاقگونهی مقامات آمریکایی توسط امام خمینی(ره)، تنها منحصر به چگونگی مواجههی ایشان با پالسهای مثبت مقامات آمریکایی نمیشود، بلکه امام خمینی(ره) از هر فرصتی استفاده میکرد تا چهرهی اصلی «شیطان بزرگ» را به مردم دنیا و مخصوصا جهان اسلام بشناساند.
سالک الهی حتی الامکان گناه نمی کند، که توبه کند
(بدانای سالک راه حق!) شخص تائب پس از توبه نیز آن صفای باطنی برایش باقی نمیماند، چنانکه صفحه کاغذی را اگر سیاه کنند، و باز بخواهند جلا دهند، البته به حال جلای اولی برنمیگردد. یا ظرف شکستهای را اگر اصلاح کنند، باز به حالت اولی مشکل است برگردد. بسیار فرق است بین دوستی که در تمام عمر با صفا و خلوص با انسان رفتار کند، با دوستی که خیانت کند و پس از آن عذر تقصیر طلب نماید. بنابراین، انسان باید حتیالامکان گناه نکند و اگر خدای نخواسته گناه کرد، هرچه زودتر درصدد توبه و علاج برآید.
چهل حدیث امام خمینی(ره)، ص 274
گناه نکن :
بابا با خدا بساز کار را درست می کند. چرا در خلوت و جلوت (آشکارا) دلت هر چه میخواهد می گنی. مگر [خدا] نمی فرماید: " مَن یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَل لَّهُ مَخْرَجًا وَیَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لَا یَحْتَسِبُ وَمَن یَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِکُلِّ شَیْءٍ قَدْرًا" هر کس تقوای الهی پیشه کند و از گناه دوری کند ،خداوند راه نجاتی برای او فراهم می کند و او را از جایی که گمان ندارد روزی می دهد و هر کس بر خدا توکل نماید خدا او را کفایت می کند و خداوند فرمان خود را به انجام می رساند و خدا برای هر چیزی اندازه ای داده است.
به سوی محبوب، ص 102
حضرت آیت الله العظمی بهجت(رحمة الله علیه)
تعریف عارف در کلام عرفا :
عارف درلغت به دانا، شناسنده و واقف به دقایق و رموز معنا شده است. و در اصطلاح کسی است که حضرت حق او را به مرتبه شهود ذات واسماء و صفات خود رسانیده است. و این مقام نه از طریق علم ومعرفت، بلکه از طریق حال و مکاشفه براو ظاهر گشته است. (کاشانی، مصباح الهدایه، ص: 506).
در مورد معنای اصطلاحی عارف نیز تعابیر وتعاریف مختلف و گوناگونی ارائه شده است، برخی از این تعاریف عبارتند از:
«عارف کسی است که از وجود مجازی خود محو و فانی گشته باشد». (سجادی، فرهنگ اصطلاحات و تعبیرات عرفانی، ص: 566).
«عارف کسی است که مراتب تزکیه و تصفیه نفس را طی کرده و اسرارحقیقت را دریافته باشد». (همان).
«عارف کسی است که عبادت حق را از آن جهت انجام می دهد که او رامستحق عبادت می داند نه از جهت امید ثواب و خوف عقاب. در مقابل اهل معامله که عبادات حق را جهت ثواب اخروی انجام می دهد». (معصوم علیشاه، طرائق الحقایق، ص: 334).
«عارف صاحب نظری است که خدای بزرگ او را به ذات و صفات و اسماء و افعال خود بینا گرداند و معرفت او از دیده بود، چنانچه گفته اند: عارف از دیده گوید و عاقل از شنیده». (اصطلاحات کاشانی، ص: 106).
«ازبایزید علامت عارف را پرسیدند، گفت: او کسی است که از ذکر حق سستی نمی کند و ازحق کوتاهی نمی نماید و به غیر او انس نمی گیرد». (طبقات الصوفیه سلمی، ص: 64).
از نظرابوتراب نخشبی عارف کسی است که چیزی او را مکدر نگرداند. (سجادی، فرهنگ اصطلاحات و تعبیرات عرفانی، ص: 566).
شبستری عارف را کسی می داند که از هستی خود محو وفانی شده باشد. ودرجای دیگر با همین مضمون عارف حقیقی را انسان کامل می داند که از هستی خود محو فانی شده باشد. (گلشن راز، صص: 340، 64، 59).
سلمی نیزعارف را کسی می داند که فنای در حق یافته و هنوز به مقام بقاء بالله نرسیده و از مقام تقید به مقام اطلاق سیر نموده باشد. وی معروف را حق مطلق می داند که مبدأ ومعاد همه چیز است. (سلمی، طبقات الصوفیه، ص: 506).
اوحدی عارف را اینگونه تعریف کرده است: عارفان که جام حق نوشیده اند رازها دانسته و پوشیده اند
و بالاخره از نظر ابن عربی عارف کسی است که خداوند خود را براو بنمایاند وحالاتی برای او ظاهر گردد که معرف حال اوست. وی معتقد است که حیرت، افتقار(فقرونیازمندی) وپیوستگی و اتصال به حق تعالی برترین درجات و مقاماتی است که عارف طی می کند. نخستین حیرت وی در برابر نعمت های الهی است که شکر وسپاس خود را سزاوار نعمت های خداوند نمی داند. وآخرین حیرت مربوط به جایگاه توحید است که عارف در برابر عظمت قدرت وشکوه و جلال حق متحیر و سرگردان است ودرک وفهمش از آن قاصر و ناچیز است. و نهایت کار عارف، اتصال به خداوند است به طوریکه خدا و افعالش را بدون هیچ واسطه و شاهدی نظاره می کند. (سعیدی، گل بابا، فرهنگ اصطلاحات عرفانی ابن عربی، ص: 508).
viaje místico:
Profesor de maneras:
Krd.hmchnyn debe guiar el ojo al polo X y costura a él para hacer algo por la gente.
A medida que el Profeta (PB) a su hija Fátima y su amado como me dijo! Trabajador independiente ahora que yo soy Dios no soy nada. (C Anwar cámara de muelle 22)
El profesor Mehdi Tayeb
vino puro
profesor #
@sserfan
سیر و سلوک و عرفان:
استاد راه :
نکته مهمی که در سلوک عرفانی باید بدان توجه داشت این است که تنها خود سالک می تواند در اصلاح و تهذیب و تعالی خویش موثر باشد، لذا در نیل به کمال ،خود باید کار خویش را انجام دهد .سالک باید مسئولیت خود را در طی طریق کمال بپذیرد و در صدد نباشد آن را به دوش دیگری بیندازد .این مسئولیتی است که خداوند بر عهده ی انسان قرار داده است و لذا نباید در پی این بود که آن را به عهده ی خدا یا انبیاء و اولیاء گذارد و از زیر آن شانه خالی کرد.همچنین نباید چشم به فلان قطب و مرشد دوخت تا او کاری برای انسان بکند.
چنانکه پیامبر اکرم ص به دختر بزرگوار و محبوب خود فاطمه ع فرمود:ای فاطمه ! خودت کار کن که من از جانب خدا مالک هیچ چیز نیستم.( مجلسی بهار الانوار ج 22 )
استاد مهدی طیب
شراب طهور