سیر و سلوک و عرفان:
"درک فقر ذاتی خود"
اگر فقر ذاتی خود دریابی و غنای او بشناسی ،لاجرم گام در راه عبودیت نهی و دست ربوبیت در کار بینی ؛که معرفت دانستن همین حقیقت است و چون این حقیقت دریابی جهان بینی تو نقشی دیگری یابد و بهشت آغازین تو از همین سرای شروع شود و امروز در پرسش خدای که فرمود :"لمن الملک "یعنی سلطنت از آن کیست؟ گویی :"مر خدای یکتای قهار است.
حضرت استاد کریم محمود حقیقی تجلی 6 ص 36
سیر و سلوک و عرفان:
محو همه تصاویر ذهنی برای رسیدن به فنا :
باید فکر را تغییر داد و همه صورت ها موهومات را محو کرد و فکر در عدم کرد
از مرحوم استاد علامه طباطبائى در بیان نامه مرحوم آمیرزا جواد آقا که فرمود: (( آن وقت به عالم خیالش ملتفت مى کردند )) یعنى چه ؟
فرمود: آقا انسان بدانچه علم پیدا مى کند همه در صقع نفس او است ، همه عالم مثال علم او است .
و هر چه که مى بینى (یعنى ادراک مى کنى ) همه خودتى و از تو خارج نیست .
و مراد این که آقاى ملکى فرمود: (( باید فکر را تغییر دهد و همه صورت ها موهومات را محو کرد و فکر در عدم کرد )) این است که همه این ها را مظاهر و مجالى حق داند و حق را در این مظاهر ببیند و براى آنها استقلال وجودى ننگرد که مراد عدم این است .
چه ظهور بدون مظهر و جلوه بدون مجلى معنى ندارد و تحقق پیدا نمى کند، پس همه را حق بیند و عارف همان را در آخر مى یابد که در اول یافته بود. و عامه مردم در حال مى یابند جز این که نحوه یافتن تفاوت دارد، و در این حال به عالم نور و بیاض و عیان رسیده است.
منبع:آسمان معرفت ، ص 110
علامه حسن زاده آملی
#فنا
@sserfan
سیر و سلوک و عرفان:
مراتب فنا :
فنا سه درجه دارد:
الف. فنای در افعال: سالک در این مقام همه قدرتها و علل و عوامل موثر را در برابر اراده حق سبحانه بیتأثیر دیده و حقیقت معنای لا حول و لا قوه الا بالله، برای او تجلی میکند به گونهای که از هیچ کس جز حق پروا نداشته و به هیچ چیزی جز حق امیدوار نیست.
ب. فنای در صفات: سالک در این مقام عالم را با تمام اوصاف و کمالات و آثار و جلوههای وجودی که دارد، مظهر حق دانسته و تجلی جمال زیبای دوست میبیند، لذا گفتهاند: بدریا بنگرم دریا تو بینم به صحرا بنگرم صحرا تو بینم به هر جا بنگرم کوه و در و دشت جمال چهره زیبا تو بینم
ج. فنای در ذات: سالک در این مقام همه اسماء و صفات حق را مستهلک در غیبت ذات احدیت یافته و به جز ذات احدی، هیچ گونه هستیای در روح او باقی نمیماند و حقیقت آیه: «لمن الملک الیوم، لله الواحد القهّار» برای او تجلی میکند. عرفان عملی و اخلاق عرفان عملی به ما نشان می دهد که از چه راهی می توانیم به قله منیع انسانیت(توحید) برسیم و رد بین راه چه منازل و احوالی را شاهد خواهیم بود ولی در اخلاق هیچ گونه ترتیب و نظامی ملاحظه نمی شود در عرفان عملی منازل و مقامات سلوک اخلاقی یک به یک مشخص می شود ولی در اخلاق طی این مراحل نظری مستقلا وجود ندارد یعنی از نظر عارف روند رشد شکوفایی روح آدمی یک گیاه و یا یک جنین است
که طبق نظام مخصوص به پیش می رود ولی از نظر اخلاق روح انسان مانند خانه ای است که باید با یک سلسله زیور، زینت و نقاشی گردد بدون این که مشخص شود از کجا آغاز و به کجا پایان می یابد
منبع :
عرفان عملی - https://rasekhoon.net/
#مراتب_فنا
@sserfan
سیر و سلوک و عرفان:
فنای عرفانی چیست ؟
پس از طی منازل سلوکی سالک به آخرین منزل از عرفان و بندگی می رسد و شاهد وصل را در آغوش می کشد و فانی در ذات حق می شود .
فنا به معناى نابودى و نیستى است. نقطه مقابل بقا و ماندن است؛ مثلاً خداوند از مقوله بود و بقا است و سایر موجودات از مقوله نبود و فنا هستند.
فنا در اصطلاح؛ به معناى خود را ندیدن و نیافتن است. البته نه به معناى از خود بی گانگى، بلکه آدمى به دلیل حضور در ساحت قدسى پروردگار، خود را هیچ مى بیند و از هر چه غیر خدا است، دل تهى مىکند.
مقام فنا در عرفان:
مقام به منزل و مرتبهاى گویند که عارف پس از سالها رنج و تهذیب و مرارت بدان دست یافته است، بنابراین، زوال و تغییر چیزى که با صعوبت طى شده، عادتاً و غالباً به سهولت انجام نمىگیرد و ثابت و ماندنى است.
در مقام فنا، انسان خود و بندگى خود، تمایلات و تمنیات خود و جهان اطراف را در قبال حضرت حق هیچ مى پندارد و فقط به خدا نظر دارد. اولیاى الهی هر چه مشاهده مىکنند حق است؛ خواه با واسطه یا بى واسطه. این واسطه گاه، همان اسما و صفات الاهی است که براى ارباب سلوک و معرفت، حتى این حجابهاى نورى هم برطرف مىگردد: "الاهی هَب لى کمال الانقطاع إلیک... حتى تخرق ابصار القلوب حجب النور...". آرى این نهایت درجه فنا است که بعد از آن، انسان محو کلى مىشود و اضمحلال تام رخ مىدهد. این جا است که با گوش حق مىشنود، با چشم حق مىبیند و به لسان حق نطق مىکند.
در عرفان دو اصطلاح وجود دارد:
1. مقام
2. حال.
"مقام"؛ یعنى به منزل و مرتبهاى گویند که عارف، پس از سالها رنج و تهذیب و مرارت با اختیار خود بدان دست یافته است. بنابراین، زوال یا تغییر آن عادتاً یا غالباً تحقق ناپذیر است. به عبارتى، رنج تدریجى و سلوک همواره عارف، در مسیر زهد و از خودگریزى، او را لایق مقام خاص کرده است و چون این مراحل و منازل با صعوبت طى شده، به سهولت از میان نخواهد رفت.
اما "حال" ، بر عکس مقام است. نوعى کیفیت و دگرگونى است که با طی مقامات بدون اختیار بر قلب عارف، حادث مىشود. همان گونه که ممکن است به صورت دفعى به وجود آید، به صورت دفعى نیز زایل مىشود. پس "حال"، کیفیت ثابتى نیست و دایم در تغییر و تحول است.
در مقام فنا، انسان، خود و بندگى خود، تمایلات و تمنیات و جهان اطراف خود را در قبال حضرت حق، هیچ نمىپندارد و فقط به خدا نظر مىاندوزد.
در این صورت، فنا، آن معناى لغوى را که نشانه نوعى نقص است، ندارد. بلکه از مراتب عالى کمال است. همین است که عرفا مىگویند: نتیجه فنا، بقا و پایندگى در محضر حق است. به تعبیر سعدى:
بلندى از آن یافت کو پست شد
در نیستى کوفت تا هست شد
به این فنا، در اصطلاح عرفا، "فناء فى اللَّه" مىگویند.
#فنا
@sserfan
سیر و سلوک و عرفان:
عرفان همه شور و شادیست :
عرفان تمامی شاد است و شور و عشق و در عرفان حزن و غم نیست، غم فراق هست اما غم لذیذ ترین چیز است و در عین اینکه غم است خیلی لذت بخش است هیچ عاشقی غم فراق را با همه عالم عوض نمیکند و عرفان مملو و سرشار از شادی و شور و عشق و هیجان نسبت به معشوق است و مولانا از اول تا آخر تمام شور و شادی عشق است و میگوید: من غلام قمرم غیر قمر هیچ مگو، و کسی که از نور و شادی صحبت میکند به وجد میآورد ، حافظ هم همین طور است و در واقع یک مولانای دیگر است با سبک دیگر و نوع اندیشه دیگر و عاشقانه راه طی میکند و راه همان است که مولانا پیمود، البته راه صعب العبور است و بسیار سخت است اما راه را با شادی و شور و شعف و عاشقانه پیموده است، اما این منافات با سختی راه ندارد .
دکتر ابراهیمی دینانی
برنامه معرفت
#عرفان
@sserfan
سیر و سلوک و عرفان:
" نفس " همواره در پی انجام کاریست:
ذهن فعال است ،ذهن همواره در پی انجام کاری است ،نفس پیوسته سعی می کند با انجام کاری احساس "بودن" و " هستی " نماید.
نفس از " نیستی "می هراسد ،چون با فرا رسیدن نیستی ،ماهیت مجازی او هم از بین میرود ،بنابراین سعی می کند شما را همواره به انجام کاری وادارد.
مراقبه ،این فرصت را از " نفس " می گیرد ،مراقبه از ظهور نفس جلوگیری میکند .اعتقاد بر اینکه همواره باید کاری انجام داد از دام های نفس است ،تا خود را در پس انجام کاری مخفی نماید.
بنابراین گاهی بهترین کار و شاید سخت ترین کار ،انجام ندادن کاری است ،به گوشه ای بنشینید و کاری انجام ندهید ،حتی اندیشیدن، و فقط و فقط به درون خود بنگرید.
با انجام مراقبه ،فرصت به ظهور رسیدن" نفس" را از " نفس" بگیرید،مراقبه دامی است که" نفس" در آن خفه میشود.
مراقبه و سکوت ،معیاد گاه سالک است.مراقبه ملاقات و اتصال با هستی لایزال است.
#مراقبه
#سکوت
#نفس
@sserfan
??دعای امام سجاد برای #مدافعان _حرم
??حق برادر سنی درگیر با داعش بر ما
??وجود مبارک امام سجاد در عصری بود که سربازانِ نظام، شیعه نبودند؛ اما کشور امنیت میخواهد، آرامش میخواهد به تک تک این سربازانِ "غیر شیعی" امام سجاد دعا کرد؛ آن دعای اهل «ثغور» همین است، دعای بیست و هفتم، این دعا مخصوص سربازان و مرزداران است، آن روز مرزداران که شیعه نبودند، حکومت هم که حکومت شیعی نبود؛ ولی امنیت برای بشر محترم است، جامعه در سایه امنیت باید زندگی کند تا امام سجاد(سلام الله علیه) بیاناتش را القا کند.
??چقدر به این سربازان دعا میکند و چقدر کشورهای مزاحم و شهرهای مزاحم را نفرین میکند از هند و ترک و خزر و اینها را نام میبرد در همان دعای نورانی اهل «ثغور»، بعد میفرماید اینها «اللَّهُمَّ اشْغَلِ الْمُشْرِکِینَ بِالْمُشْرِکِین» اینها که اهل شرکاند، اینها را با هم درگیر کن که نظام اسلامی ما بماند! این کشوری که به حسب ظاهر مسلمان است ولو زمام آن را غیر شیعی به عهده دارد ولو مرزدارانشان این چنین نیست که همه شیعه باشند اکثریت آنها غیر شیعی بودند؛ ولی امام سجاد به همه اینها دعا میکند، آن دید بلند وَلَوی است.
??جامعه امنیت میخواهد جامعه آرامش میخواهد، این طور نیست که اگر یک برادر سنّی با داعش درگیر شد بر ما حق نداشته باشد یا او حرم وجود مبارک زینب(سلام الله علیها) را حفظ کرد نسبت به ما حق نداشته باشد، این دید بلند امام سجاد(سلام الله علیه) برای آن است که کشور بیش از هر چیزی به امنیت محتاج است،
??بعد میفرماید کسی میتواند مرزدار باشد که حبّ دنیا از محدوده دل او جدا شده باشد. خدایا برای اینکه اینها خوب مرزداری کنند و کشور را حفظ کنند محبّت دنیا را, علاقه به زن و فرزند را از دل اینها بیرون ببر! این دعای امام سجاد در این دفاع هشت ساله خوب مشخص شد، خیلیها تازه ازدواج کرده بودند یا تازه خدا به آنها فرزند داده بود به صورت صریح و سریع از همه اینها خداحافظی میکردند و میرفتند . این راه را نشان داد؛ یعنی اوّل از جهاد درون بعد نسبت به جهاد بیرون، آن وقت اگر آن طور شد گفت:
گر شود دشمن درونی نیست
باکی از دشمن برونی نیست
نسبت به استکبار و صهیونیسم و امثال آن واقعاً همانطوری که امام فرمودند نمیتوانند اینها غلطی انجام بدهند، در صورتی که ما بر دشمن درونیمان مسلط شویم
??{ #درس_اخلاق 95/08/13}