صحیفه نور:
??انسان غیر تربیت شده مضراتش از شیطان و حیوان بیشتر است!
تمام کتب انبیا خصوصاً کتاب مقدس قرآن کریم کوشش دارند به اینکه این انسان را تربیت کنند برای اینکه با تربیت انسان، عالم اصلاح می شود، آنقدر که انسان غیر تربیت شده مضر است به جوامع، هیچ شیطانی و هیچ حیوانی و هیچ موجودی آنقدر مضر نیست و آنقدر که انسان تربیت شده مفید است برای جوامع، هیچ ملائکه ای و هیچ موجودی آنقدر مفید نیست. اساس عالم بر تربیت انسان است، انسان عصاره همه موجودات است و فشرده تمام عالم است و انبیا آمده اند برای اینکه این عصاره بالقوه را بالفعل کنند و انسان یک موجودی الهی بشود که این موجود الهی تمام صفات حق تعالی در اوست و جلوه گاه نور مقدس حق تعالی است.
#امام_سید_روح_الله_موسوی_خمینی
#صحیفه_امام
#امام_خمینی
??صحیفه نور جلد 14 صفحه 102
بیانات امام خمینی(ره) در جمع اعضای انجمن اسلامی وزارت دفاع و نمایندگان اداره سیاسی؛ایدئولوژیک نیروی زمینی ارتش و نمایندگان سازمان جوانان جمعیت هلال احمر جمهوری اسلامی ایران
مورخ 1359/12/07
آوای شیعه:
????????????????????
???? مکروهاتى که موجب غم و اندوه مى شوند.
1 - پوشیدن کفش سیاه رنگ
2 - نشستن در آستانه در
3 - گذشتن از میان گوسفندان
4 - ایستاده شلوار پوشیدن
5 - پاک کردن دست و رو با دامن (لباس)
6 - میل و رغبت به دنیا
7 - کندن موى ریش با دندان
8 - غذا خوردن با دست چپ
9 - راه رفتن روى پوست تخم مرغ
10 - طهارت گرفتن با دست راست
11 - بازى کردن با ریگ
12 - به بازى بردن میمون
آوای شیعه:
?????????????????????
????10مسکن طبیعی درد
????با وجود? که ا?ن روزها مصرف قرصها? مسکن برا? کاهش دردها? مزمن افزا?ش چشمگ?ر? پ?دا کرده اما ا?ن داروها گاه? اعت?ادآور هستند و معمو? ن?ز مصرف ز?اد آنها عوارض جانب? به دنبال دارد.
????به گزارش سرو?س «س?مت» خبرگزار? دانشجو?ان ا?ران (ا?سنا)، «ج?مز اِن. د??رد»، نو?سنده مقاله «چاره دردها? مزمن» م?گو?د: برخ? از قرصها? مسکن نم?توانند عامل دق?ق بروز درد را حذف کنند. همچن?ن مهم ن?ست پزشکان چقدر دارو? مناسب? را برا? کاهش درد تجو?ز کنند چون به هر حال افراد? که از دردها? مزمن رنج م?برند به طور کامل تسک?ن نم??ابند.
????به گزارش پر?ونشن، د??رد همچن?ن اظهار داشت: برا? کاهش درد جا?گز?نها? مناسب و طب?ع? برا? مسکنها? ش?م?ا?? وجود دارند که م?توان آنها را در آشپزخانه هر خانها? پ?دا کرد. برخ? انواع مواد خوراک? از طر?ق مبارزه با التهاب، مسدود ساختن س?گنالها? درد و حت? درمان ب?مار?ها? نهفته قادرند درد را از ب?ن ببرند که برخ? از انواع موثر آنها عبارتند از:
????1- گ??س: ترک?بها? موجود در گ??س با نام «آنتوس?ان?ن» در واقع آنت?اکس?دانها? قو? هستند که به دو طر?ق شدت درد را کاهش م?دهند. ا?ن ترک?بها با متوقف کردن پ?شرفت التهاب و ن?ز با از ب?ن بردن آنز?مها? درد مانند مسکنها? آسپر?ن و ناپروکسن عمل م?کند و در تسک?ن درد نقش دارند. نتا?ج ?ک مطالعه نشان م?دهد افراد? که هنگام مصرف صبحانه ?ک کاسه گ??س بخورند، التهاب در بدن آنان 25 درصد کاهش م??ابد.
????2- زنجب?ل: ا?ن گ?اه ر?شها? و تند تسک?ندهنده سنت? درد دل، رفع در?ازدگ? و حالت تهوع است. ا?ن گ?اه که و?ژگ? آسپر?ن و ضدالتهاب? دارد م?تواند در تسک?ن دردها? ماه?چها?، آرتر?ت و م?گرن موثر باشد.
????3- فلفل قرمز: ا?ن ادو?ه حاو? ترک?ب? به نام «کاپسا?س?ن» است که با تحر?ک کردن پا?انهها? اعصاب و کاهش ماده ش?م?ا?? انتقالدهنده س?گنالها? درد، نوع? مسکن موثر به حساب م?آ?د.
????4- گوشت ماه?: مصرف ماه?ها?? که حاو? مقدار پا??ن? ج?وه هستند و در ع?ن حال حجم با??? اس?د چرب امگا-3 دارند در تسک?ن درد موثر است. امگا-3 در بهبود جر?ان خون و کاهش التهاب رگها? خون? و عصب? تاث?ر دارد اما برا? افزا?ش تاث?ر آن ?زم است از مکملها ن?ز استفاده شود.
????5- زردچوبه: از ا?ن ادو?ه سالهاست که برا? کاهش درد و بهبود فرآ?ند گوارش غذا استفاده م?شود اما طبق بررس? کارشناسان، زردچوبه خاص?ت ضدالتهاب? دارد، بدن را از تخر?ب بافت? و التهاب مفصل محافظت کرده و از عملکرد سلولها? عصب? حما?ت م?کند.
????6- ماست: حدود 20 درصد مردم آمر?کا به سندرم روده تحر?کپذ?ر مبت? بوده و در نت?جه دل درد ن?ز در آنان شا?ع است. به گفته پزشکان در ماست چند?ن باکتر? وجود دارد که در کاهش درد و التهاب موثر هستند.
????7- قهوه: کافئ?ن موجود در قهوه با تنگ کردن عروق خون? گشاد شده که بر اثر سردرد ملتهب م?شوند از شدت درد م?کاهد.
????8- نعناع: ا?ن گ?اه از جمله مواد خوراک? است که از گرفتگ? ماه?چها? پ?شگ?ر? کرده و به هم?ن دل?ل عرق نعناع در تسک?ن دلدرد ناش? از سندرم روده تحر?کپذ?ر استفاده م?شود.
????9- سو?ا? سبز: در مطالعها? که در دانشگاه اک?هما انجام شد به گروه? از شرکتکنندگان 40 گرم پروتئ?ن سو?ا و به گروه د?گر پروتئ?ن حاو? ش?ر داده شد که در پا?ان مطالعه مشخص شد مصرف پروتئ?ن سو?ا نسبت به پروتئ?ن حاو? ش?ر خاص?ت مسکن? ب?شتر? دارد.
????10- آب م?وه «قره قاط»: زخمها? گوارش? ناش? از م?کروب? موسوم به هل?کوباکتر پ?لور? هستند که به بافتها? حفاظتکننده جداره لوله گوارش? شامل معده ?ا روده کوچک حمله م?کنند
. آزما?شها نشان م?دهد که م?توان با نوش?دن آب قره قاط از بروز آن پ?شگ?ر? کرد.
همچن?ن ?زم است ا?ن نوش?دن? به صورت 100 درصد طب?ع? و بدون افزودن شکر مصرف شود ز?را در صورت ش?ر?ن شدن حالت التهابآور پ?دا م?کند.
باغبان و وزیر
نادر شاه کبیر در حال قدم زدن در باغش بود که باغبان خسته و ناراضی نزد وی رفت و گفت :
پادشاه فرق من با وزیرت چیست ؟؟!!
من باید اینگونه زحمت بکشم و عرق بریزم ولی او درناز و نعمت زندگی میکند و از روزگارش لذت میبرد !!!
نادر شاه کمی فکر کرد و دستور داد باغبان و وزیرش به قصر بیایند ...
هردو آمدند و نادر شاه گفت :
در گوشه باغ گربه ای زایمان کرده بروید و ببینید چند بچه به دنیا آورده !!!!
هردو به باغ رفتند و پس از بررسی نزد شاه برگشتند و گزارش خودرا اعلام نمودند ...
ابتدا باغبان گفت :
پادشاها من آن گربه ها را دیدم سه بچه گربه زیبا زایمان کرده ....
سپس نوبت به وزیر رسید وی برگه ای باز کرد و از روی نوشته هایش شروع به خواندن کرد :
پادشاها من به دستور شما به ظلع جنوب غربی باغ رفتم و در زیر درخت توت آن گربه سفید را دیدم ، او سه بچه به دنیا آورده که دوتای آنها نر و یکی ماده است ، نرها یکی سفید و دیگری سیاه و سفید است بچه گربه ماده خاکستری رنگ است . حدودا یکماهه هستند من بصورت مخفی مادر را زیر نظر گرفتم و متوجه شدم آشپزهرروز اضافه غذاها را به مادر گربه ها میدهد و اینگونه بچه گربه ها از شیر مادرشان تغذیه میکنند .
همچنین چشم چپ بچه گربه ماده عفونت نموده که ممکن است برایش مشکل ساز شود !!!
نادر شاه روبه باغبان کرد و گفت این است که تو باغبان شده ای و ایشان وزیر ....
داستان های تربیتی:
برداشت با خودتون??????
سه بی گناه
یه شب سه نفر برای خوش گذرونی میرن بیرون …. و حسابی ... می خورن و مست می شن …
فرداش وقتی بیدار می شن توی زندان بودن در حالی که هیچی یادشون نمیومده
اینو می فهمن که به اعدام روی صندلی الکتریکی محکوم شدن ….
نوبتِ نفر اول میشه که بشینه روی صندلی. وقتی می شینه میگه: من توی دانشگاه، رشته خداشناسی خوندم و به قدرت بی پایان خدا اعتقاد دارم …. میدونم که خدا نمیذاره آدم بیگناه مجازات بشه ….
کلید برق رو می زنن … ولی هیچ اتفاقی نمیفته ….
به بی گناهیش ایمان میارن و آزادش می کنن …
نفر دوم می شینه روی صندلی و میگه : من توی دانشگاه حقوق خوندم ….
به عدالت ایمان دارم و می دونم واسه آدم بی گناه اتفاقی نمیفته …
کلید برق رو می زنن و هیچ اتفاقی نمیفته …
به بی گناهی اون هم اعتقاد میارن و آزادش می کنن ….
نفر سوم میاد روی صندلی و میگه : من توی دانشگاه، رشته برق خوندم و به شما میگم که وقتی این دو تا کابل به هم وصل نباشن هیچ برقی وصل نمیشه به صندلی ….
..
....
......
.......
..........
داستان های تربیتی:
روزی شاگردی که دائم از مشکلات گلایه داشت ، از استاد خواست که بهش یه درس به یاد موندنی بده
استاد از شاگردش خواست کیسه نمک رو بیاره ، بعد یه مشت از اون نمک رو داخل لیوان نیمه پری ریخت و از او خواست اون آب رو سر بکشه شاگرد فقط تونست یه جرعه کوچک از آب داخل لیوان رو بخوره، اونم بزحمت. استاد پرسید : " مزه اش چطور بود ؟ " شاگرد پاسخ داد :..." بد جوری شور و تنده ، اصلا نمیشه خوردش " بعد از شاگردش خواست یه مشت نمک برداره و اونو همراهی کنه . رفتند تا رسیدن کنار رودخانه . استاد از او خواست تا نمکها رو داخل رود بریزه ، بعد یه لیوان آب از اون برداشت و داد دست شاگرد و ازش خواست اونو بنوشه . شاگرد براحتی تمام آب داخل لیوان رو سر کشید . استاد این بار هم از او مزه آب داخل لیوان رو پرسید. شاگرد پاسخ داد : " کاملا معمولی بود . " استاد گفت : رنجها و سختیهائی که انسان در طول زندگی با آنها روبرو میشه همچون یه مشت نمکه و اما این روح و قدرت پذیرش انسانه که هر چه بزرگتر و وسیعتر و جاری تر بشه ، میتونه بار اون همه رنج و اندوه رو براحتی تحمل کنه ، بنابراین سعی کن یه رودخونه و دریا باشی تا یه لیوان آب.
داستان های تربیتی:
یکی از مریدان حسن بصری در بستر مرگ استاد از او پرسید : مولای من! استاد شما که بود ؟ حسن بصری پاسخ داد : صدها استاد داشته ام و نام بردنشان ماه ها و سال ها طول می کشد و باز هم شاید برخی را از قلم بیندازم . کدام استاد تاثیر بیشتری بر شما گذاشته است ؟ حسن کمی اندیشید و بعد گفت : در واقع مهمترین امور را سه نفر به من آموختند، اولین استادم یک دزد بود! در بیابان گم شدم و شب دیر هنگام به خانه رسیدم. کلیدم را پی...ش همسایه گذاشته بودم و نمی خواستم آن موقع شب بیدارش کنم. سرانجام به مردی برخوردم ، از او کمک خواستم ، و او در چشم بر هم زدنی ، در خانه را باز کرد. حیرت کردم و از او خواستم این کار را به من بیاموزد. گفت کارش دزدی است ، اما آن اندازه سپاسگزارش بودم که دعوت کردم شب در خانه ام بماند. یک ماه نزد من ماند. هر شب از خانه بیرون می رفت و می گفت : می روم سر کار ؛ به راز و نیازت ادامه بده و برای من هم دعا کن و وقتی بر می گشت ، می پرسیدم چیزی بدست آورده یا نه. با بی تفاوتی پاسخ می داد : " امشب چیزی گیرم نیامد. اما انشا ء الله فردا دوباره سعی می کنم. " مردی راضی بود و هرگز او را افسرده ی ناکامی ندیدم. از آن پس، هر گاه مراقبه می کردم و هیچ اتفاقی نمی افتاد و هیچ ارتباطی با خدا برقرار نمی شد ، به یاد جملات آن دزد می افتادم : "امشب چیزی گیرم نیامد ، اما انشا ءالله ، فردا دوباره سعی می کنم ، و این جمله ، به من توان ادامه راه را می داد. " "نفر دوم که بود ؟ " "استاد دوم سگی بود ، می خواستم از رودخانه آب بنوشم ، که آن سگ از راه رسید. او هم تشنه بود .اما هر بار به آب می رسید ، سگ دیگری را در آب می دید ؛ که البته چیزی نبود جز بازتاب تصویر خودش در آب. سگ می ترسید ، عقب می کشید ، پارس می کرد. همه کار می کرد تا از برخورد با آن سگ دیگر اجتناب کند. اما هیچ اتفاقی نمی افتاد . سرانجام ، به خاطر تشنگی بیش از حد ، تصمیم گرفت با این مشکل روبرو شود و خود را به داخل آب انداخت ؛ و در همین لحظه، تصویر سگ دیگر محو شد. " حسن بصری مکثی کرد و ادامه داد: "و بالاخره، استاد سوم من دختر بچه ای بود با شمع روشنی در دست، به طرف مسجد می رفت. پرسیدم: خودت این شمع را روشن کرده ای؟ دخترک گفت: بله. برای اینکه به او درسی بیاموزم، گفتم :دخترم ، قبل از اینکه روشنش کنی ، خاموش بود، می دانی شعله از کجا آمد؟ دخترک خندید، شمع را خاموش کرد و از من پرسید: جناب! می توانید بگویید شعله ای که الان اینجا بود، کجا رفت ؟ در آن لحظه بود که فهمیدم چقدر ابله بوده ام! کی شعله خرد را روشن می کند؟ شعله کجا می رود؟ فهمیدم که انسان هم ما نند آن شمع، در لحظات خاصی آن شعله مقدس را در قلبش دارد ، اما هرگز نمی داند چگونه روشن می شود و از کجا می آید. از آن به بعد، تصمیم گرفتم با همه پدیده ها و موجودات پیرامونم ارتباط برقرار کنم؛ با ابرها ، درخت ها، رودها و جنگل ها، مردها و زن ها. در زندگی ام هزاران استاد داشته ام . همیشه اعتماد کرده ام ، که آن شعله، هروقت از او بخواهم ، روشن می شود ؛ من شاگرد زندگی بوده ام و هنوز هم هستم. آموختم که از چیز های بسیار ساده و بسیار نامنتظره بیاموزم