«تفکّر» و دانستن وظیفه در برابر خداوند!
تفکر در مقام جهاد نفس عبارت است از آنکه انسان لااقل در هر شب و روزى مقدارى- و لو کم هم باشد- فکر کند در اینکه آیا مولاى او که او را در این دنیا آورده و تمام اسباب آسایش و راحتى را براى او فراهم کرده، و بدن سالم و قواى صحیحه، که هر یک داراى منافعى است که عقل هر کس را حیران مىکند، به او عنایت کرده و از طرفى هم این همه انبیا فرستاده، و کتابها نازل کرده و راهنماییها نموده و دعوتها کرده، آیا وظیفه ما با این مولاى مالک الملوک چیست؟
#امام_خمینی
کتاب چهل حدیث، صفحه 6
خلوت از شرایط لازم در سیر و سلوک
و آن بر دو گونه است: خلوت عامّ، و خلوت خاصّ
خلوت عامّ عبارتست از کنارهگیرى و عزلت از غیر اهل الله خصوصا از صاحبان عقول ضعیفه از عوام مردم مگر به قدر ضرورت: وَ ذَرِ الَّذینَ اتَّخَذُوا دینَهُمْ لَعِبا وَ لَهْوا وَ غَرَّتْهُمُ الْحَیَاةُ الدُّنْیَ31 و امّا خلوت خاصّ عبارت است از دورى از جمیع مردم. و اگر چه آن در همه عبادات و اذکار خالى از فضیلت نیست و لیکن در طایفهاى از اذکار کلامیّه بلکه در جمیع آنها در نزد مشایخ راه، شرط است و در آن چند امر معتبر است:
خلوت و دورى از محلّ ازدحام و غوغا و استماع هرگونه صداى مشوّش حال. و دیگر حلّیّت مکان و طهارت آن حتّى السّقف و الجدران، و باید به اندازهاى کوچک باشد که فقط گنجایش یک نفر را بیشتر نداشته باشد و سعى شود که از زخارف دنیویّه در آن هیچ نباشد چون کوچکى خانه و نبود اثاث البیت در آن باعث تجمّع حواس مىگردد.
شخصى از جناب سلمان - رضى الله عنه - تقاضا نمود که اجازه فرمائید منزلى براى شما بنّائى کنم، چه تا آن زمان براى خود خانه بنّائى نکرده بود. جناب سلمان اجازه نداد، عرض کرد: مىدانم که چرا اجازه نمىدهى، سلمان گفت: بگو علّتش چیست؟ آن شخص عرض کرد: علّت آنست که شما مىخواهید خانهاى که طول و عرضش به اندازه شما باشد من بسازم و این خانه میسور نیست. سلمان فرمود: آرى راست گفتى. سپس آن مرد اجازه گرفت که چنین خانهاى براى او درست کند و درست نمود.
به کجانظرنمایم که زتواثرنباشد
به کجا قدم گذارم که توراگذرنباشد
به کدام شب نشینم به امید صبح دیدار
که ز خون و اشک حسرت دل و دیده تر نباشد
چو بخواهمت بسازم خبر از غم نهانی
توبگوچه گویم ای جان که تو را خبر نباشد
به پناهت ار نمایم سفری به بحر خلقت
صدفی نبینم آنجا که در او گهر نباشد
من بی هنرچه خوانم ز تو خط ونقش وخالی
که تو را طریق عرضه مگر از هنر نباشد
به حفاظ عشق یارا دل ودیده ام بپوشان
که به تیغ وتیر دشمن به از این سپر نباشد
خلوت و تنهایی در عرفان اسلامی :
چون آدمی از بدو تولد با احساس سر و کار داشته چشمش به عالم ظاهر مشغول و گوشش به اصوات بیرون متوجه است طبعا با جهان طبیعت خو گرفته و بسا آنگونه است که خبر از ملکوت و عالم باطن ندارد .نفسش آنقدر به علم حصولی پرداخته که از علم حضوری بازمانده ؛آن قدر گوشش شنیده و زبانش گفته که از گلزار سکوت تا آخر عمر شمیمی به مشامش نرسیده ؛بنابراین چاره جز این نیست که خود را عادت دهی اقلا ساعتی چند از شبانه روز را در ،بر خود ببندی و رو به قبله بنشینی و از عالم طبیعت به درآیی و به خود نگری و راه درون را بگشایی و شاهراه آن فتح کنی و بیندیشی که کیستی ؟از کجا آمده ای ؟برای چه آمده ای و به کجایت می برند ؟و اکنون در چه کاری ؟
حضرت استاد کریم محمود حقیقی
ساغر سحر ص 179
مراقبه ،خلوت و قطع همه علایق ظاهری و باطنی :
پس علاج در دفع وساوس شیطانیه و خواطر نفسانیه نیست مگر قطع همه علائق ظاهریه و باطنیه و ترک جاه و مال و عیال و فرار از یار و رفیق و دوست و شفیق و در کنج تنهایی نشستن و در را بر روی آشنا و بیگانه بستن و همه هموم را یکی کردن .
و تازه همین هم کفایت نمی کند و باید سالک بعد از قطع علائق و گوشه نشینی خود را مشغول سازد به اوراد و اذکار و مناجات با پروروگار و نماز و دعا و عبادت و تلاوت قرآن با حضور قلب .
زیرا ذکر ظاهری را بدون حضور قلب اثری در دل نیست.
مرحوم ملا احمد نراقی
معراج السعاده
تقوا ،شرط رسیدن به خلوت درونی :
داشتن سکوت و خلوت درونی از اهمیت زیادی برخوردار است، زیرا این امر به منزله داشتن آزادی در جهت حرکت و پرواز به سوی معبود است. گذشته از اینها، خیر و خوبی ، فقط در خلوت ذهن قادر به گُل کردن است، همانطور که تقوی وقتی گل می کند که رهایی از وابستگی ها در درون سالک شروع شده باشد.
ممکن است ما آزادی سیاسی داشته باشیم ولی دروناً آزاد نباشیم، در نتیجه سکوت و خلوتی وجود ندارد. تقوا است که منجر به خلوت درونی می گردد ، اینکه کسی بخواهد بدون رعایت تقوا در مراتب عالیه آن ،به خلوت درونی دست یابد خیالی خام و محال است . خلوت و سکوت، لازم و ضروری هستند. زیرا وقتی که ذهن، تحت نفوذ افکار و خیالات دنیوی قرار نگرفته باشد ، ، فقط در آن حال می تواند به کیفیتی کاملاً نو و جدید دست یابد. انسان می تواند بی واسطه ببیند که فقط در حالت سکوت و آرامش ذهن، امکان درک و حضور خداوند وجود دارد.
عبدالکریم سروش و فلاسفه:
????#نقد_فلسفه
??ملاحظات عام
بیایید خود را از شر پاره ای خرافه ها پیرامون فیلسوفان که تاکنون رایج بوده اند برهانیم. فیلسوفان در برابر نمود، تغییر، درد، مرگ، امر جسمانی، حواس، سرنوشت و اجبار و بی هدفی، تعصب پیشه کرده اند.
آنان بیش از هر چیز باور دارند به: 1. دانش مطلق 2. دانش بخاطر دانش 3. جمع میان فضیلت و سعادت 4. درک پذیری کنشهای انسانی.
آنان تحت هدایت تعاریف اخلاقی غریزی هستند که در آنها شرایط فرهنگی پیشین بازتاب می نماید (شرایط خطرناک)
??فیلسوفان از چه چیز محروم هستند؟
الف) یک حس تاریخی
ب) دانش تن - کارشناسی
پ) هدفی در آینده
توانایی ارائه و بیان یک نقد بی هرگونه ریشهند یا محکومیت اخلاقی
آنچه در پایان کار بر فلاسفه آشکار میگردد؛
آنان دیگر نباید مفاهیم را همچون موهبتهایی پذیرا شوند. و نه اینکه صرفا تصفیه شان کنند و صیقلشان دهند.
بلکه نخست آنها را بسازند و بیافرینند. عرضه کنند و قابل قبول نمایند.