سحر خیری :
در شرح حال محدث گران مایه، حاج شیخ عباس قمی آ ورده اند:
وی در تمام دوره سال، در چهار فصل، حداقل یک ساعت قبل از طلوع فجر بیدار، و مشغول نماز و تهجد بود. به عبادت آخر شب و قبل از سپیده دم اهمیت زیاد می داد و معتقد بود که بهترین اعمال مستحبی، عبادت و تهجد است. فرزند بزرگش می گوید: «تا آنجا که من به خاطر دارم، بیداری آخر شب از او فوت نشد؛ حتی در سفرها این شیوه عملی می شد.» محدث قمی درباره استادش حاج میرزا حسین نوری نوشته است: «او در زهد و عبادت، سخت کوشا بود. نماز شب او فوت نشد و راز و نیازش با خداوند متعال در تمام شب ها برقرار بود».
علی دوانی، حاج شیخ عباس قمی؛ مرد تقوا و فضیلت، ص 61.
بسم الله الرحمن الرحیم
دو قدم تا معراج
در بهشت برین، نهری است سفیدتر از شیر و شیرین تر از عسل. هر تشنه ای آرزوی وصال و هر آلوده ای مشتاق زیارت چنین نهری است. تشنه از برای شستن جان و آلوده از برای طهارت جسم. اهل دل، به این نهر، «نهر تخلیه» و ساکنین بهشت، به این نهر، «نهر رجب» می گویند. نهر رجب یا ماه رجب برای تخلیه جسم و جان از آلودگی ها و میکروب های مادی و معنوی است. البته این آب گوارا که سفیدتر از شیر و شیرین تر از عسل است در بستر محبت علی (ع) جاری و ساری است.
بعد از این شستوشو نوبت آراستن است. هر که خودآرایی زیباتری داشته باشد در جوار معشوق و محبوب، مقرب تر است. آراستن جان با لباس تقوی و زینت جسم با لباس اخلاق.
محمد مصطفی (ع)، همان عارف عاشق، جانش مالامال از تقوی و جسمش معطر به اخلاق الهی بود. آری باید از او کمک گرفت چرا که ایشان سلطان خودآرایی است. این خود آرایی همان «تحلیه» اهل دل و «ماه شعبان» زمینیان است. سایه این ماه، برای آن نهر، «جزر» که نه، همیشه «مد» دارد.!!
کسی که خود را به آن نهر و این ماه بسپارد، مسافر بحری خواهد شد که تجلی گاه معرفت است. جایی که آرزوی وصالش در دل هر عاشق و عارف و اخباری و فلسفی و صوفی و سنی موج می زند.
با تخلیه و تحلیه، نوبت به تجلیه می رسد. وقتی جان و جسم، رنگ و بوی علوی و نبوی به خود بگیرد معراجش شروع می شود. دل به صاحبش می رسد و جسم به مرادش. رمز ناله های شبانه و ورد سحری حافظ فاش می شود. این تجلیه در ماه خدا، ماه رمضان منور می شود و صاحبش را ستاره زمین می کند.
ای کاش در این سه ماه به توفیق الهی مزین شویم و عاجزانه پیشانی بر درگاهش بسابیم. در سجده ها و رکوع ها از بارگاه ایزد منان همان آرزوی بزرگان را بطلبیم که «اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا». برای استحکام خانواده ها و ثبات قلوب در حفظ دین نیز زیاد دعا کنیم که شکار صیادان نشویم.
جواد حاجی اکبری
اسفند 96
بگرد نقش خودت را پیدا کن!
??گاهی نقش تو برخلاف استعدادهای توست!
??راه رهایی از رنج حسادتها و حسرتها
??حضرت زهرا(س) در دعای خود عرضه میدارد: «اللَّهُمَّ فَرِّغْنِی لِمَا خَلَقْتَنِی لَهُ؛ خدایا به من فرصت بده تا به همانچیزی که مرا بهخاطرش خلق کردهای، بپردازم» (مهجالدعوات/141)
??خدا برای هر کدام از ما یک نقشی در نظر گرفته؛ مثلاً یکی نقش پدری و یکی نقش مادری دارد.
??اگر این اصل(تقسیم نقشها در دنیا) را نپذیریم، همیشه گرفتار رقابتها، حسادتها، عداوتها و حسرتها خواهیم بود.
??البته گاهی نقش تو برخلاف استعدادهای توست. مثلاً نقشی که خدا برای یک مادر تعیین کرده «تربیت فرزند» است؛ هرچند او استعدادش را داشته باشد که در زمین? دیگری به موفقیت برسد.
??خیلیها حاضر نیستند نقش خود را بپذیرند؛ هر کسی در دایر? «هوی و هوس» قرار بگیرد، از نقش خودش خارج میشود و آنرا گم میکند.
??هم? عالم میگویند «براساس استعدادت عمل کن!» اما حضرت زهرا(س) میفرماید: طبق نقشی که خدا برایت معیّن کرده و طبق نقشهای که خدا برایت کشیده، عمل کن؛ حتی اگر نقشت با استعدادهایت سازگار نباشد که در اینصورت باید استعداد آن را هم از خدا طلب کنی.
??علیرضا پناهیان 87.04.04
??هیئت محبین اهلبیت(ع)-تهران
مراقبه و تنهایی :
سنگینیِ تنهایی از نبودن دیگری نیست .
سنگینی تنهایی بهخاطر جدایی از خود است .
آنکه دلت برایش تنگ شده، خودت هستی
ما برهنه و تنها بهدنیا میآییم، اما پر از حیرتیم .
به کودکان بنگر که چگونه شادند ،
همیشه آمادهاند تا چیزهای تازه را کشف کنند ،
و پُرند از شوق زندگی با بزرگ شدن، در قوانین اجتماعی
و توقعات پدر و مادرمان ـکه از قضا ما را دوست هم دارند!ـ حبس میشویم
و آهسته آهسته… خودمان را فراموش میکنیم
تو تنهایی… دیگری تنهاست
حالا دو تنها با هم ملاقات میکنند
ماه عسل؛ شیرینی ملاقات با تنهایی دیگر است .
و شوق اینکه دیگر تنها نیستی
دیر یا زود میفهمی که «حالا میخواهیم چهکار کنیم؟
اتفاق خاصی قرار نیست بیفتد.
او هم بهاندازهی من تنهاست… حالا دو تنها با هم هستند…»
دو زخم حتی اگر باهم باشند، نمیتوانند به شفا و درمان هم کمک کنند
بنیآدم اعضای یکپیکرند… هیچ انسانی جزیرهای جدا و دورافتاده نیست…
همهی ما به چیزی بیپایان و نادیدنی تعلق داریم… وجودمان بیحد و مرز است
اینها تجربیات کسانیاست که اول خودشان را دوست میدارند؛
طوریکه میتوانند چشمهایشان را ببندند و در تنهایی شاد باشند…
این یعنی مراقبه !
مراقبه یعنی شاد بودن در تنهایی
اگر در تنهاییت شاد باشی،
این شادی وجودت را پر میکند و از آن سرریز میشود
و دیگران را به شکل عشق در بر میگیرد .
به عمق تنهاییت برو… تحمل تلخی تنهایی، فقط با مراقبه ممکن است
تنهایی طعامیاست که در دهان تلخ مینماید،
اما زمانی که به معدهات برسد، شیرین خواهد شد .
سحر خیزی :
سحر از اوقات مخصوص شب و ساعت پر برکت و وقت خاص امیدواران است ،اسرار این وقت خاص و برکات آنرا نمی شود به گفته آورد .
ابواب رحمت حق در سحر باز است و لحظات آن لحظات رحمت است.
در همین وقت مبارک است که حوایج بزرگ برآورده می شود، ارزاق ظاهری و باطنی تقسیم می شود، مشکلهای پیچیده بر طرف میشود، سختیها آسان میگردد ،معما ها حل میگردد و موانع از میان بر می خیزد.
نگرانیها و ناامیدی ها در این وقت مبارک مبدل به آرامشها و امید ها میگردد ،درد ها درمان میگردد و غصه ها از میان میرود و از همه بالاتر اینکه راههای وصول در این ساعت مبارک به روی سالکان باز و مسالک غیبی بر آنان آشکار میگردد و می شود آنچه باید بشود.
مرحوم آیت اله محمد شجاعی ره
مقالات جلد سوم ص 284
بسم الله الرحمن الرحیم
ایستاده در غبار
در جنوب غربی ایران عزیز، شهری با مساحت 64057 کیلومتر مربع و جمعیتی بیش از چهار و نیم میلیون نفر وجود دارد. این شهر کارنامه درخشانی دارد. زمانی پایتخت کورش بزرگ بود و امروزه پایتخت طلای سیاه است. تا دیروز تمدن عیلامی داشت و امروز تمدن اسلامی. مردمانش خونگرم و مقاوم. شهر «خوزها» یعنی خوزستان، سرمایه ایران است؛ چه از نظر منابع انسانی و چه از نظر منابع زیرزمینی. فردوسی در شاهنامه از خوزستان به «کشور خوزها» یاد می کند و لشکر خوزها را شکست ناپذیر توصیف می کند.
اهل خوز و اهل هوز؛ این عرب های عجمی، در تمام سختی ها ایستاده اند مثل کوه های زاگرس. روزگاری در کنار امام (ره) مبارزه کردند، روزگاری در برابر دنیای استکبار مقاومت کردند و امروز در برابر ریزگردها ایستادگی می کنند. مردمانی ایستاده در غبار!!! غبارهای طاغوتی، استکباری و مدیریتی. به گفته یکی از مسوولین، گرد و خاک تنها مشکل مردم نیست بلکه بیکاری، فقر و مهاجرت نیز از دیگر مشکلات اساسی این شهر شهید پرور است.
نه تنها خوزستان بلکه یزد و سیستان نیز در ایامی از سال شاهد ریزگردها می باشند. مهمان های ناخوانده ای که غبار غم بر میزبان می نشانند اما با طراوت آب بدرقه می شوند.
در این که مسوولین زحمت خود را می کشند و جایی به دور از غبار، جلسه می گیرند، جای بسی تشکر دارد.!! اما این خود مردم هستند که باید به کمک مسوولین بشتابند و به دور از حاشیه ها، در صحنه حاضر شوند. یادمان باشد، آیندگان منتظرند تا ما را نقد کنند!!
خوزستان، یزد و سیستان؛ این غبارستان های ایران، مردمانی دارد بامرام و همیشه در صحنه. از خدای منان می خواهیم که نه تنها ایران بلکه جهان اسلام از آفات و بلایا در امان باشد.
جواد حاجی اکبری
بهار 96
بسم الله الرحمن الرحیم
ایستاده در غبار
در جنوب غربی ایران عزیز، شهری با مساحت 64057 کیلومتر مربع و جمعیتی بیش از چهار و نیم میلیون نفر وجود دارد. این شهر کارنامه درخشانی دارد. زمانی پایتخت کورش بزرگ بود و امروزه پایتخت طلای سیاه است. تا دیروز تمدن عیلامی داشت و امروز تمدن اسلامی. مردمانش خونگرم و مقاوم. شهر «خوزها» یعنی خوزستان، سرمایه ایران است؛ چه از نظر منابع انسانی و چه از نظر منابع زیرزمینی. فردوسی در شاهنامه از خوزستان به «کشور خوزها» یاد می کند و لشکر خوزها را شکست ناپذیر توصیف می کند.
اهل خوز و اهل هوز؛ این عرب های عجمی، در تمام سختی ها ایستاده اند مثل کوه های زاگرس. روزگاری در کنار امام (ره) مبارزه کردند، روزگاری در برابر دنیای استکبار مقاومت کردند و امروز در برابر ریزگردها ایستادگی می کنند. مردمانی ایستاده در غبار!!! غبارهای طاغوتی، استکباری و مدیریتی. به گفته یکی از مسوولین، گرد و خاک تنها مشکل مردم نیست بلکه بیکاری، فقر و مهاجرت نیز از دیگر مشکلات اساسی این شهر شهید پرور است.
نه تنها خوزستان بلکه یزد و سیستان نیز در ایامی از سال شاهد ریزگردها می باشند. مهمان های ناخوانده ای که غبار غم بر میزبان می نشانند اما با طراوت آب بدرقه می شوند.
در این که مسوولین زحمت خود را می کشند و جایی به دور از غبار، جلسه می گیرند، جای بسی تشکر دارد.!! اما این خود مردم هستند که باید به کمک مسوولین بشتابند و به دور از حاشیه ها، در صحنه حاضر شوند. یادمان باشد، آیندگان منتظرند تا ما را نقد کنند!!
خوزستان، یزد و سیستان؛ این غبارستان های ایران، مردمانی دارد بامرام و همیشه در صحنه. از خدای منان می خواهیم که نه تنها ایران بلکه جهان اسلام از آفات و بلایا در امان باشد.
جواد حاجی اکبری
بهار 96