درمان ترک لب که گاهی اوقات با زخم شدن و آزار و اذیت همراه است به سادگی ممکن است.
?? 3 تا 5 قطره #روغن_بنفشه یا زیتون در ناف بچکانید و اثر فوری آن را حس کنید.
?? چکاندن روغن در ناف باعث نرم شدن پوست بدن می شود، پوست لب که از بقیه نازک تر است سریع تر واکنش نشان می دهد
مزاج_شناسی به زبان ساده
در کل 4 مزاج اصلی داریم :
1. گرم و تر (دم = خون)
2. گرم و خشک (صفرا = باز یا قلیا)
3. سرد و تر (بلغم = آب)
4. سرد و خشک (سودا یا ریح )
در خون بدن هر انسان سالمی باید :
49 درصد سلول خونی ,
49 درصد آب ,
1 درصد صفرا و
1 درصد سودا (مواد الوده خروجی از سلول )وجود داشته باشد
به هر میزان که این درصد ها کم و زیاد بشن و یکی از آنها بر دیگری غلبه پیدا کند یکسری بیماری هایی ایجاد می شود
مثلا غلبه صفرا موجب عصبانیت زود هنگام می شود , غلبه دم می تواند موجب سکته شود و...
به نام خدای کتاب و قلم
سهام شما ....!!
این روزها و در آستانه میلاد با سعادت مهدی فاطمه (ع)، هر کسی به فکر آن است که برای پاسداشت این رخداد نایاب، کاری انجام دهد. یکی آش نذر میکند، یکی پول برای شربت می دهد، یکی پول برای جمکران می فرستد، یکی دعا می خواند، یکی با کسی که قهر است آشتی می کند، یکی ...
در این میان امّا، مکتبخانه قرآنی امام رضا (ع) در صدد است؛ به همت شما و دوستان عزیز، طرح خرید و پخش کتابچه ای با موضوع «معرفی امام زمان (ع)» را اجرا کند. کسانی که می خواهند جهت تغذیه روح و جان خود و دیگران سهیم باشند با شماره 09366093303 هماهنگی های لازم را انجام دهند. به فضل الهی و به همت شما هزاران نسخه از این کتابچه را در نقاط مختلف کشور پخش خواهیم کرد و نام و ذکر منجی عالم بشریت را بر سر زبان ها خواهیم انداخت. سهم شما؛ از یکی تا ...
ای آخرین ترانه و ای آخرین بهار باز آکه بی حضور تو تلخ است روزگار
مکتبخانه قرآنی امام رضا (ع)
آنگاه که عشق شما را دلالت می کند
از پیِ او روان شوید،
اگر چه راه هایش سخت و شیبناکند.
و آنگاه که بال هایش شما را در میان می گیرند،
خود را به او واگذارید،
اگر چه شمشیر نهان در پرهایش
زخمی بر شما نهد.
آنگاه که با شما سخن می گوید به او ایمان بیاورید،
اگر چه صدایش رویاهای شما را بیاشوبد،
چنان که باد شمال باغ را می آشوبد.
چرا که عشق هم به شما تاج می دهد،
و هم به صلیب تان می کشد.
هم به بارتان می آورد،
و هم شما را هَرَس می کند.
هم از قامت شما فرا می رود،
و ترد ترین شاخه هاتان را که در آفتاب می لرزد می نوازد، هم از ریشه هاتان فرو می شود،
و آنها را وصال شان با خاک تکان می دهد.
چون بافه های غله شما را به خود می کشاند.
پوست تان را می شکافد تا عریان شوید.
غربال تان می کند تا از کاه جدا شوید.
می کوبدتان تا آرد شوید.
خمیرتان می کند تا نرم شوید.
و پس شما را بر آتش مقدس اش می نهد،
شاید که نان مقدس شوید برای ضیافت مقدس خداوند.
عشق با شما چنین می کند، شاید که رازهای
دل خویش را بدانید، و با این دانایی پاره ای از دل حیات شوید.
اما اگر در بیمِ خود تنها جویای آرامش عشق و لذت آن هستید، آن بِه که عریانی خود بپوشید،
و از حریم خرمن کوبیِ عشق پا به جهانی بی فصل بگذارید،
که در آن شما می خندید، اما نه با تمام خنده خود،
و در آن شما می گریید، اما نه با تمام اشک هایتان.
عشق چیزی جز خود نمی بخشد،
و چیزی جز خود نمی گیرد.
عشق چیزی به چنگ نمی آورد، و در چنگ نمی ماند،
زیرا که عشق را تنها عشق بس است.
آنگاه که عشق می ورزید مگویید: " خدا در قلب من است، "
بلکه بگویید : " من در قلب خدا هستم. "
و بر این گمان مباشید که می توانید جریان عشق را راه نمایید،
چرا که عشق، اگر شما را از خود بداند، جریان شما را راه می نماید.
?? #جبران_خلیل_جبران
?? پیامبر
یک زن قادر است خیلی چیزها را با دستهایش بیان کند، یا اینکه با آنها تظاهر به انجام کاری کند، در حالی که وقتی به دستهای یک مرد فکر میکنم، همچون کنده? درخت بی حرکت و خشک به نظرم میرسند.
دستهای مردان فقط به درد دست دادن، کتک زدن، طبیعتاً تیراندازی و چکاندن ماشه? تفنگ و امضاء میخورند.
اما به دستان زنان در مقایسه با دستهای مردان به گونهای دیگر باید نگاه کرد:
چه موقعی که کره روی نان میمالند و چه موقعی که موها را از پیشانی کنار میزنند.
?? #هاینریش_بل
?? عقاید یک دلقک
بسم الله الرحمن الرحیم
در گمبهها چه میگذرد؟ (2)
چندی پیش، یادداشتی را در وصف «گمبه» روی آنتن رسانهها فرستادیم. در این شماره قصد داریم بازتاب عمومی حضور یک طلبه را در بین «بچههای گمبه» منعکس کنیم.!!
عدهای برایشان جالب بود که یک طلبه در جمع بچههای گمبه حضور یافته است، عدهای میگفتند: طلبه و گمبه!! عدهای لبخند تمسخر بر لبشان بود و با همان لبخند میگفتند: جا کم بود، رفتی گمبه؟! عدهای با چشمهای درشت شده از تعجب گفتند: نه بابا! نترسیدی؟! عدهای اما خوشحال شدند و چند سفر همراه ما به گمبه تشریف آوردند و وضعیت را از نزدیک دیدند و کمک خوبی کردند، عدهای تشکر کردند، عدهای گفتند: احسنت، عدهای نُچ نُچشان رفت بالا و گفتند امان از مسؤولین، عدهای گفتند: بابا! شیخ به روز!! عدهای گفتند: راستش را بگو برای چی میری گمبه؟، عدهای گفتند: نکنه خودت این کارهای؟ عدهای گفتند: نکنه رأی میخوای؟ عدهای گفتند: راستش را بگو، از بچههای بالا هستی؟ عدهای گفتند ...
آن طرف ماجرا بچههای گمبه هم حرفها داشتند!!! عدهای میگفتند: شیخی تو؟!!! عدهای میگفتند: بابا! با مرام، اینجا چیکار میکنی؟ عدهای میگفتند: این پولهای ملت رو میگیرید، چیکارش میکنید؟ عدهای میگفتند: چرا شما آخوندها این جوری هستید؟ عدهای میگفتند: به افتخار حاجآقا! امشب، بندری تعطیل! عدهای میگفتند: حاجآقا بسه دیگه! جمع کنید برید! عدهای میگفتند: حاجآقا! به جمع بچههای با حال خوش اومدید. عدهای میگفتند: حاجآقا بفرما قلیون! توتون کربلا هستشا!! عدهای میگفتند: وام سراغ نداری؟ عدهای میگفتند: بابا بگیرید جلوی این فساد و فحشا رو!! عدهای میگفتند: فلانی رو میبینی، ما براش رأی جمع کردیم. عدهای میگفتند: حاجآقا مورد خوب برای ازدواج سراغ نداری؟ عدهای میگفتند: راستش رو بگو؛ از بچههای بالایی؟ عدهای میگفتند: حاج آقا یه سؤال؛ و بعد سؤالشون رو میپرسیدند. عدهای میگفتند: ...
بعد از این همه وقت، وقتی عکس العملها را کنار هم میگذارم، میبینم؛ چقدر وسعت دیدها و پهنای باند مغزها با هم متفاوت است.!
همه بدانند که یک طلبه به همه اقشار جامعه تعلق دارد؛ از گمبهای گرفته تا دانشجو، بیسواد، بیدین، با دین، گرفتار، بیگرفتار، با شعور، بیشعور، کم شعور و .... آنچه در این میان مهم است و در زندگی الگوی قرآنی طلبهها؛ پیغمبر مکرم اسلام، موّاج است «اخلاق نیکو» است، «اخلاق نیکو»؛ که باید در طلبهها نیز لبریز باشد. باشد که همه ما این حلقه مفقوده انسانیت را جویا باشیم و در کسب آن، کوشا شویم. ان شاالله
اما نگاه نگارنده به بچههای گمبه؛ در بین تمام جمعهایی که حاضر شدهام، جمع بچههای گمبه برایم شیرینی خاصی داشته است، به چند جهت: سلیس و روان حرف میزنند، همه چیز را راحت میگویند، مجلسشان بالا و پایین ندارد، تعارفهای نا متعارف ندارند، مجلسشان تشریفاتی نیست، درون و برونشان یکی است، دلهایشان زلال و پاک است، مرامشان حرف ندارد و ...
پیام آخر اینکه؛ حضور نگارنده در این جمعها نه برای هدایت آنها بلکه برای قرار گرفتن در مسیر طینت پاک و دلهای نورانی این جوانان کمیاب است تا قلب و دل نگارنده، غبار رویی گردد.
مردم و مسؤولین نیز بدانند، بچههای گمبه، بچههای ناب روزگارند، آنها را دریابیم، قبل از آنکه دیر شود ...
جواد حاجی اکبری
بهار 97
بسم الله الرحمن الرحیم
موسیقی، حکمتی فکر آفرین! (1)
موسیقی در کوچه پس کوچههای این گنبد دوّار
یکی از گزارههایی که باید برای شناخت بهتر موسیقی، مورد بررسی قرار گیرد تاریخچه آن میباشد. تاثیر این زاویهی دید در تجزیه و تحلیل نهایی، مستقیم میباشد. در این شماره به صورت خلاصه و گذرا، به مقوله مذکور اشاره میشود:
چین
چینیها بر این عقیدهاند که مثل خیلی از چیزهای دیگر، موسیقی هم برای آنهاست. مورخین چینی میگویند؛ 4500 سال پیش از این، پادشاه مقتدری به نام «هائونک تی» فرمان داد تا موسیقی را اختراع کنند.
ژاپن
مورخین ژاپنی بر این عقیدهاند که روزی و روزگاری الهه خورشید قهر کرد و به پناهگاه خود خزید، مردم هر چه عقلشان را روی هم ریختند جز این حیلهای بخاطرشان نرسید که با سرودن الحان متوالی و پیوسته، او را به بیرون آمدن تشویق کنند، حتی امروز نیز در ژاپن به هنگام وقوع کسوف، مردم به خواندن آوازهای فوقالعاده قدیمی متوسل میشوند.
آمریکای شمالی
در آمریکای شمالی چنین مشهور است که موسیقی از جانب خدایی بنام «تسکانی-پوکا» مرحمت شدهاست و چنین میپندارند که او پلی از لاکپشتها و نهنگها ساختهاست که موقع آواز خواندن و نوازندگی با استفاده از آن خورشید صعود میکند.
حبشه
حبشیها نیز خدائی داشتهاند که بصورت کبوتر بوده، خواندن، نوشتن و موسیقی را به آنان ارزانی داشتهاست.
ژرمنی
در افسانههای ژرمنی آمده است که؛ «هایمدال»، پدر موسیقیدانان بوده و در قیامت شافع دوستان خود خواهد بود.
ماداگاسکار
مردم ماداگاسکار میگویند؛ موسیقی عطیهای الهی است و وسیلهای برای نزدیک شدن به خدایان و نیروهای ماوراءالطبیعه میباشد. با توسل به آن میتوان خود را در برابر چشم زخم، ارواح خبیثه، مرگ و بیماری، انقلابات جوی و حریق و ... بیمه کرد.
ایران
و اما ایران!! کتیبههای به جا مانده از سرزمین آراییها حاکی از آن است که خوزستان؛ دیار خوز و حور، اولین خواستگاه موسیقی بوده است. آن هم چه موسیقی!! بزمی تمام عیار که امروزه اسم آن را «کنسرت» میگذارند.
در این بزم باستانی، دستهای خنیاگر(:نوازنده) دیده میشوند که هر کدام، به نواختن سازی سرگرم هستند. چگونگی نواختن و نشستن این رامشگران، نشان میدهد که آنها، نخستین دسته خنیاگران(:ارکستر) جهان هستند. در این گروه رامشگران، میبینیم که نوازندهای «چنگ»، دیگری «شیپور» و آن دیگری «تنبک» مینوازد. چهارمین رامشگر در این میان، خوانندهای است که «آواز» میخواند.
موسیقی سنتی ایران به عنوان یکی از مؤلفههای فرهنگ و هنر ایرانی بهشمار میرود. تقریباً تمامی اقوام ایرانی دارای موسیقی محلی خاص خود هستند.
از قرن چهارم تا نهم هجری قمری، موسیقی ایران به نامهای «پرده»، «مقام» و «شدّ» بر سر زبانها بوده است. اغلب دانشمندان و فلاسفه در کتابها و رسالات خود مبحثی را به موسیقی اختصاص دادهاند. از آن جمله «ابو نصر فارابی»، «بو علی سینا»، «صفی الدین ارموی»، «قطب الدین شیرازی» و «عبدالقادر مراغی» را میتوان نام برد. در موسیقی قدیم ایران برای نام گذاری پردهها یا نغمهها از حروف ابجداستفاده میشده و همچنین دوازده مقام اصلی وجود داشتهاست که عبارتند از:
1-عشاق 2-نوا 3-بوسلیک 4-راست 5-حسینی 6-حجاز 7-راهوی 8-زنگوله 9-عراق 10-اصفهان 11-زیرافکند 12-بزرگ
این دوازده مقام از هفده درجه یا «مایه» یا «تنالیته» اجرا میشدند. علاوه بر مقامهای گفته شده، 24 شعبه یا گوشه نیز وجود داشته که عبارتند از:
1-دوگاه 2-سهگاه 3-چهارگاه 4-پنجگاه 5-عشیرا 6-نوروز عرب 7-ماهور 8-نوروز خارا 9-بیاتی 10-حصار 11-نهفت 12-عُزال 13-اوج 14-نیرز (نیریز) 15-مُبَرقع 16-رکب 17-صبا 18-همایون 19-زاول (زابل) 20-اصفهانک21-بستهنگار 22-خوزی 23-نهاوند 24-مُحَیّر
ادامه دارد.....
واحد تحقیق و پژوهش مکتب خانه قرآنی امام رضا (علیه السلام)