امام خمینی از دیدگاه جهانیان
دکتر مصطفی ایوب?دانشمند مسلمان آمریکایی و مسؤول گروه مطالعات ادیان در دانشگاه تامبل آمریکا:
بنده معتقدم که تاریخ?امام خمینی رحمة الله را به عنوان بزرگترین شخصیت جهانی قرن بیستم معرفی خواهد کرد.زیرا او فردی بود که هم نبوغ سیاسی و هم نبوغ دینی داشت.درست است که ولایت فقیه به عنوان یک مفهوم اسلامی شیعی از غیبت صغری همواره مورد بحث و بررسی بوده ولی امام خمینی رحمة الله به این مفهوم تفسیر دیگری دادند که امام معصوم علیه السلام از طریق علمایی که فقیه اند نقشی در حکومت دارد و آن علماء نایبان امام علیه السلام هستند و چنانچه در شخصی خصوصیاتی که امام عصر علیه السلام بیان کرده فراهم گردد.فقیه اول خواهد بود.بنده معتقدم که از جمله مهم ترین تأثیرات نهضت امام خمینی رحمة الله این بوده که حکومت در یک کشور بزرگ و با اهمیت اسلامی را از ماهیت لائیکی آن به ماهیت اسلامی و دینی مبدل ساخت و بدین ترتیب جمهوری اسلامی الگویی برای جنبش های اسلامی جهان گردید.
Oí el viejo científico
Me recuerdas a ese consejo
Bienvenido sentado y sentado. Forzar a la derecha.
Donde la civilización ha surgido y se enseñó a los estudiosos de acuerdo en que la fuerza es un hecho, sino un hecho. Esto significa que creemos que es una fuerza real, que actúa es decisiva, pero no aceptamos que la verdad, no aceptamos ese valor y debe ser la entrega Mqablash y la sumisión. La teoría de la civilización contra la barbarie de la civilización pre-surgió. teoría de la fuerza debe ser conocido como tal. Para decirlo porque no aceptamos mentalmente, entonces no existe virtualmente y realmente. Como ya he dicho, por supuesto que no, pero hay que hacer algo gradual ser forzado a salir de la escena. Nuestras teorías políticas, teorías filosóficas en esta dirección, y tenemos que este estudio a las personas.
من شنیدم ز پیر دانشمند
تو هم از من به یاد دار این پند
این سخن مشهور از هیتلر است که میگفت ما به هر شیوهای میکوشیم که به قدرت برسیم و وقتی هم به قدرت رسیدیم، دیگر چه کسی حق دارد به ما بگوید چرا آنجا نشستهای؟ نشستهایم و خوش نشستهایم. زور یعنی حق..
تمدّن از جایی پدید آمده که متفکران قبول کردند و تعلیم دادند که زور یک #واقعیت است، امّا یک #حقیقت نیست. بدین معنی که قبول داریم زور بالفعل موجود است، نقشآفرین است، سرنوشتساز است، امّا قبول نداریم که حق است، قبول نداریم که ارزش است و باید در مقابلاش تسلیم شد و تمکین کرد. تئوری تمدّن در مقابل آن توحش ماقبل تمدن به وجود آمد. تئوری زور را چنان که هست باید شناخت. نباید گفت چون ما ذهناً آن را قبول نداریم، پس عملاً و واقعاً هم وجود ندارد. چنین نیست ولی البتّه چنان که گفتم باید کاری کرد که رفته رفته زور از صحنه خارج شود. تئوریهای سیاسی ما، تئوریهای فلسفی ما باید در این جهت سیر کند و این درس را به مردم بیاموزاند..
قضیه سیاست یک مطلبی نیست که در اسلام مطرح نباشد .این معنایی که دین از سیاست جداست، مطلبی است که استعماریها انداخته اند در دهن مردم و می خواهند به واسطه این ، دو فرقه را از هم جدا کنند ؛یعنی آنهایی که عالم دینی هستند علی حده شان کنند ؛و اینهایی که غیر عالم دینی هستند علی حده شان کنند . سیاسیون را از سایر مردم جدا بکنند تا استفاده هایشان را بکنند .
صحیفه نور ،جلد 6 ،ص1 0 2 و2 0 2
د?دمت وه ! چه تماشا?? و ز?با شده ا?
ماه من ، آفت دل ، فتنه جانها شده ا?
پشت ها گشته دوتا، در غمت ا? سرو روان
تا تو درگلشن خوب? گل ?کتا شده ا?
خوب? و دلبر? و حسن حساب? دارد
ب? حساب از چه سبب ا?نهمه ز?با شده ا?
ح?ف و صدح?ف که باا?نهمه ز?با?? و لطف
عشق بگذاشته اندرپ? سودا شده ا?
شب مهتاب و فلک خواب و طب?عت ب?دار
باز آشوبگر خاطر ش?دا شده ا?
ب?ن امواج مهت رقص کنان م? ب?نم
لطف را ب?ن ،که به ش?ر?ن? رو?ا شده ا?
د?گران را اگر از ما خبر? ن?ست چه غم
نازن?نا ، تو چرا؟ ب? خبر از ما شده ا?
دستور آموزنده کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا باید سر مشق امت اسلامی باشد. قیام همگانی در هر روز و در هر سرزمین. عاشورا قیام عدالتخواهان با عددی قلیل و ایمانی و عشقی بزرگ در مقابل ستمگران کاخ نشین و مستکبران غارتگر بود و دستور آن است که این برنامه سرلوحه زندگی امت در هر روز و در هر سرزمین باشد.
صحیفه نور،جلد 9،صفحه 57
پیام امام خمینی(ره) به ملت ایران به مناسبت سالگرد 17 شهریور
مورخ:1358/03/17
مراقبه دری به سوی سکوت تام و موت ارادی :
آیا شیطان از درون شخص است یا از بیرون اوست ؟
این جناب عزرائیل از بیرون می آید یا از درون خود این شخص برمی خیزد ؟
که شخص وقتی در مقام قطع تعلّقات قرار بگیرد ، خودش عزرائیلِ خودش می شود ، جبرئیل و میکائیل و اسرافیلِ خودش می شود ؟ یا اینکه نه ، حتما یک شیپور به دستی ، در یک جایی باشد و فوت کند که همه بمیرند !!
به یک معنا مرگ یعنی سکوت تامّ و مردن یعنی ساکت شدن !
چه در مرگ طبیعی ، چه در مرگ ارادی ، شخص در مقام سکوت تامّ قرار می گیرد که شخص فقط با خودش باشد ، کاری با دیگران نداشته باشد و مطلقاً از غیر خودش قطع علاقه کند . به یک تعبیری به « من کیستم »ِ خودش برسد
و آنکه در کلمه ی 19 رساله ی شریف صد کلمه فرمود آنکه در وادی مقدس من کیستم قدم ننهاده است خرواری به خردلی ، یعنی آنکه در وادی مقدس « سکوت »قرار نگرفته است تا ببیند که اسرار وجودی اش چیست و در خودش چه دارد
برای اکثر ما که آن همّت را نداریم از خودمان قطع تعلّق کنیم و از غیرمان ببُریم ، مرگ طبیعی ، سکوت تامّ می آورد و در سکوت تامّ می افتد ، منتها موت طبیعی اش زمینه شده که از این بدنش که بزرگترین حجاب نفس است و از آن به جسم طبیعی یا جسم عاصی یا جسم مادّی یا به اصطلاح فلسفه به جسم تفاله دار تعبیر می گردد جدا شود .
زیرا این حجاب ، اقتضائاتی دارد که نمی گذارد انسان در سکوت تامّ قرار بگیرد و لذا چون از این حجاب در نیامده او را با موت طبیعی در می آورند ، و بعد می گویند فلان کس مُرده است ، چون این آقا هنوز سفر نکرده و حالا از آنجا خبر ندارد
شرح دروس معرفت نفس
استادصمدی آملی