بسم الله الرحمن الرحیم
در گمبهها چه میگذرد؟ (2)
چندی پیش، یادداشتی را در وصف «گمبه» روی آنتن رسانهها فرستادیم. در این شماره قصد داریم بازتاب عمومی حضور یک طلبه را در بین «بچههای گمبه» منعکس کنیم.!!
عدهای برایشان جالب بود که یک طلبه در جمع بچههای گمبه حضور یافته است، عدهای میگفتند: طلبه و گمبه!! عدهای لبخند تمسخر بر لبشان بود و با همان لبخند میگفتند: جا کم بود، رفتی گمبه؟! عدهای با چشمهای درشت شده از تعجب گفتند: نه بابا! نترسیدی؟! عدهای اما خوشحال شدند و چند سفر همراه ما به گمبه تشریف آوردند و وضعیت را از نزدیک دیدند و کمک خوبی کردند، عدهای تشکر کردند، عدهای گفتند: احسنت، عدهای نُچ نُچشان رفت بالا و گفتند امان از مسؤولین، عدهای گفتند: بابا! شیخ به روز!! عدهای گفتند: راستش را بگو برای چی میری گمبه؟، عدهای گفتند: نکنه خودت این کارهای؟ عدهای گفتند: نکنه رأی میخوای؟ عدهای گفتند: راستش را بگو، از بچههای بالا هستی؟ عدهای گفتند ...
آن طرف ماجرا بچههای گمبه هم حرفها داشتند!!! عدهای میگفتند: شیخی تو؟!!! عدهای میگفتند: بابا! با مرام، اینجا چیکار میکنی؟ عدهای میگفتند: این پولهای ملت رو میگیرید، چیکارش میکنید؟ عدهای میگفتند: چرا شما آخوندها این جوری هستید؟ عدهای میگفتند: به افتخار حاجآقا! امشب، بندری تعطیل! عدهای میگفتند: حاجآقا بسه دیگه! جمع کنید برید! عدهای میگفتند: حاجآقا! به جمع بچههای با حال خوش اومدید. عدهای میگفتند: حاجآقا بفرما قلیون! توتون کربلا هستشا!! عدهای میگفتند: وام سراغ نداری؟ عدهای میگفتند: بابا بگیرید جلوی این فساد و فحشا رو!! عدهای میگفتند: فلانی رو میبینی، ما براش رأی جمع کردیم. عدهای میگفتند: حاجآقا مورد خوب برای ازدواج سراغ نداری؟ عدهای میگفتند: راستش رو بگو؛ از بچههای بالایی؟ عدهای میگفتند: حاج آقا یه سؤال؛ و بعد سؤالشون رو میپرسیدند. عدهای میگفتند: ...
بعد از این همه وقت، وقتی عکس العملها را کنار هم میگذارم، میبینم؛ چقدر وسعت دیدها و پهنای باند مغزها با هم متفاوت است.!
همه بدانند که یک طلبه به همه اقشار جامعه تعلق دارد؛ از گمبهای گرفته تا دانشجو، بیسواد، بیدین، با دین، گرفتار، بیگرفتار، با شعور، بیشعور، کم شعور و .... آنچه در این میان مهم است و در زندگی الگوی قرآنی طلبهها؛ پیغمبر مکرم اسلام، موّاج است «اخلاق نیکو» است، «اخلاق نیکو»؛ که باید در طلبهها نیز لبریز باشد. باشد که همه ما این حلقه مفقوده انسانیت را جویا باشیم و در کسب آن، کوشا شویم. ان شاالله
اما نگاه نگارنده به بچههای گمبه؛ در بین تمام جمعهایی که حاضر شدهام، جمع بچههای گمبه برایم شیرینی خاصی داشته است، به چند جهت: سلیس و روان حرف میزنند، همه چیز را راحت میگویند، مجلسشان بالا و پایین ندارد، تعارفهای نا متعارف ندارند، مجلسشان تشریفاتی نیست، درون و برونشان یکی است، دلهایشان زلال و پاک است، مرامشان حرف ندارد و ...
پیام آخر اینکه؛ حضور نگارنده در این جمعها نه برای هدایت آنها بلکه برای قرار گرفتن در مسیر طینت پاک و دلهای نورانی این جوانان کمیاب است تا قلب و دل نگارنده، غبار رویی گردد.
مردم و مسؤولین نیز بدانند، بچههای گمبه، بچههای ناب روزگارند، آنها را دریابیم، قبل از آنکه دیر شود ...
جواد حاجی اکبری
بهار 97