تنها راه هستی، نیستی است
??انسان کامل مانند سیدالشهداء (علیه السلام) تمام کارهای خود را برای وجه الله انجام می دهد و هیچ سپاس و ثنایی از کسی توقع ندارد؛ (لانرید منکم جزاءً و لاشکوراً).
کسی که تمام همّت او وجه الله باشد، از مصادیق بارز وجه الله خواهد بود. زیرا وجیه نزد خداست، و هر انسان کاملی که مصداق وجه الله شد، سهمی از بقا داشته، مظهر تام خدای سبحان است که باقی مطلق است و همه چیز محکوم هلاکند، مگر وجه او؛ (کل شی ءٍ هالک إلا وجهه)
از این منظر انسان کامل را بقیّة اللّه گویند. زیرا سند دوام او را خدای باقی امضا فرموده است و گروهی که پیوندی با وجه خدا داشته، در راستای رضای او کوشش نموده و سعی می کنند، اولو بقیّةاند؛ یعنی صاحبان بقا و لائقان دوام. برای نیل به وجه اللهی جز گذر از وجاهت خلقی راه دیگر نیست، برای رسیدن به چشمهی بقا، جز عبور از دالان فنا مسیر دیگری نخواهد بود.
??تنها راه هستی، نیستی است و راه مستقیم وجود، معدوم شدن است، آن چه در واژهی عدم و لغت نیستی تعبیه شده، همانا ندیدن خود و نخواستن رضای خویش است، نه نبودن و از بین رفتن واقعی. زیرا هرگز عدم محض، کمال نبوده، نیستی صرف مسیر ارتقا نخواهد بود.
اگر در ادبیات تازی و فارسی سخن از فنا برای بقا و نیستی برای هستی و عدم برای وجود مطرح می شود، مقصود همین است که اکنون به اشارت رفت.
زاده راه مرد عاشق نیستی است
نیست شو در راه آن دلخواه، نیست
ننگ من از من است بی من، من
بر پریدم به دوست پیوستم
??{ #سروش_هدایت جلد1، صفحه 243}