عبدالکریم سروش و فلاسفه:
"هست از پس پرده گفت و گوی من و تو/ چون پرده برافتد نه تو مانی و نه من"
بخش پنجم: 1368/11/27??????
اوصافی که به انسان نسبت داده می شود و عین وجود اوست در نهایت ذیل یک مفهوم قرار می گیرد: "تاجر غرور بودن" البته این اوصاف متضمن قبح نیست و در آنها فقط جنبه مغفول زندگی آدمیان برجسته شده است. به هر روی دنیایی مذموم است که در آن این مساله که "دنیا مزرعه است" فراموش شده است. هیچ انسانی به دشمنی با دنیا فراخوانده نشده است. وانگهی دنیایی مذموم است که در آن صفت واقعی انسان از او سلب می شود و وصف نادرستی به آن نسبت داده می شود. ازهمین جهت است که گفته شده است انسان مغرور است. این دنیا از جهت ساختمانش گول زننده است و ما هم فریب همین ساختمان را می خوریم و تا پایان عمر گرفتار آن هستیم. لذا اساس دنیا بر غرور نهاده شده است و همین سرمایه اندک انسان را فریب می دهد. بنابراین وقتی که انسان دچار فریب شد غفلت می ورزد و همین غفلت مناسبات او را تحت تاثر درمی آورد. اما غفلت اولا بی توجهی به عاقبت کار و درثانی غرق شدن در آن کار بدون توجه به بیرون و ثالثا شوق به آن است که عیوب انسان را پوشیده می دارد. اما اگر انسان دریابد که اکثر روابطش بر اساس مجهولات و ندانسته شکل گرفته است مناسباتش قطعا تغییر خواهد کرد. بنابراین ما فراموش می کنیم که زندگی مان در پرتو مجهولات شکل گرفته است. با این وصف یکی از معانی ستار بودن خداوند این است که فقط به پوشش عیوب محدود نشود؛ همین است که خداوند بر همه چیز این جهان پرده ای از خفی کشیده است و همین نسبت است که زندگی انسان را امکان پذیر می سازد. بنابراین چون ما از عاقبت کار بی خبر هستیم با شوق به سوی امیال می رویم و چون عیب کار بر ما پوشیده است از کارهای مهم غفلت می ورزیم. پیامبران آمدند تا این پرده های حجاب را کنار بزنند و در واقع این حجاب خود "ما" هستیم. و این مساوی است با برکندن وجود از خودمان. هم چنین انسان وسعت دید محدودی دارد و همواره بخشی از حقیقت را می بیند و چون حقیقت را ناقص می یابد فریب جهان را می خورد. همین زوایای پنهان باعث می شود که انسان بخش های آشکار حقیقت را فهم نکند. وانگهی که باید از این صورت ها که همان کف آب دریاست بگذریم و به عمق راه یابیم. از همین جهت است که حق و باطل به یک دیگر آمیخته هستند و انسان ها بر اساس تصور ناقص فقط کف روی آب را می بینند و به جای شناخت باطن به ظاهر روی می آورند و از همین جهت آنچه که در اختیار آدمی قرار می گیرد حقیقتی کف آلود است! حقایق عالم در پرده پوشیده است ولی چون چشم ما به کج بینی عادت کرده است آنها را درک نمی کند و نمی بیند. به همین ترتیب یکی از معانی خودناشناسی همین است که انسان صفات واقعی خود را نشناسد و مهم ترین وصف این عالم فانی بودن است. با این حال انسان نسبت به دنیا مغرور می شود و بر اشتباه خود پافشاری می کند لذا پند انبیای الهی هم زمانی مورد پذیرش قرار می گیرد که استعدادی برای پذیرش وجود داشته باشد. انسان عاشق مصنوعات خویش می شود و مصنوع را به جای صانع می گیرد و برده آن می شود و یکی از دلایلی هم که پند انبیاء پذیرفته نمی شود همین است. وانگهی که "خیال" بر "عقل" سوار می شود و همه امور را معکوس جلوه می دهد. بنابراین غرور این جهانی به دلیل این که خصلت ساختمان وجودی جهان است غیر قابل ملامت است چرا که دنیا به خودی خود هم چون سراب است: انسان با خرید دنیا درمی یابد که پس از مدتی چیزی در دستانش نیست.
ادامه دارد...
برچسب ها: #عبدالکریم_سروش؛ #حکمت_و_معیشت؛ #اوصاف_پارسایان؛ #پیامبررحمت؛ #عقل؛ #خیال؛ #صانع_و_مصنوع؛ #غفلت؛ #غرور.
? #ذکر_متن_با_منبع_بلامانع_است.
?دکتر #عبدالکریم_سروش.
?? #حکمت_و_معیشت.
@Soroush_Philosopher
??برای آشنایی بیشتر به ما بپیوندید??
https://telegram.me/joinchat/BlvU_j1iiYNbW8m-z3pS_A