سیر و سلوک و عرفان:
سحر خیزی :
چشمه حیوان طلب از چشم بیدار سحر
جان منور کن دمی از فیض انوار سحر
خیز تا با خیل "بالاسحار هم یستغفرون "
اشک و آه و ناله ها سازیم اذکار سحر
تا سحر از ساغر ساقی مستان سرخوش است
با کریمان خوش بود مستانه دیدار سحر
گویی از خلدبرین، عطری مشامم می نواخت
یا معطر گشته جان از مشک عطار سحر
مقصدش "جنات تجری تحتها الانهار "نیست
آنکه می نوشد مدام از شرب انهار سحر
نکته های ناب بشنو از "کریم الاولیا
تا که دریابی مگر رمزی ز اسرار سحر
هست محمودش مقام و جایگاهش "عندرب "
آنکه عمری می نوازد "ساز یک تار " سحر
دولت بیدار بر بالینم آمد، خوش بگفت :
خواب در چشمش نیاید عاشق زار سحر
@sserfan