شناخت و مبارزه با نفس:
نفس آدمی هر روز و در هر لحظه و در هر موقعیتی به ظهور می رسد ، در ارتباط با مسائل زندگی و خصوصا در ارتباط با دیگران نفس آدمی به ظهور می رسد و این بهترین فرصت برای سالک مراقبه گر است که نفس خود رو بشناسد و بداند که معایب و رذائلش در کجا هست.
اینکه کسی در خانه بنشیند و صرفا تسبیحی به دست بگیرد و یا به مطالعه کتاب های عرفانی بپردازد و بگوید که میخواهم خودم رو بسازم هر چند بی تاثیر نیست ، ولی هیچگاه به اون درجه از رشد و تعالی روحی نخواهد رسید.
صرف خواندن کتب، بدون عمل، فقط باعث انباشتن معلومات و تصاویری در ذهن میشود و بعد از مدتی هم پاک میشود ،مگر اینکه این آموخته ها در صحنه عمل و زندگی بر روی نفس پیاده شود .
انسان غیر مراقبه گر ، در هر موقعیتی در حال تکرار شدن است و از روی عادت یک عمر در خود تکرار می شود و این در حالیست که می پندارد که موجودی مختار است و فکر می کند که بر اساس اراده عمل می کند ،در صورتیکه همه اعمالش ریشه در عادات گذشته دارد.در صورت عدم مراقبه ،آدمی یک عمر بر اساس عادت گذشته زندگی می کند و از ناشناخته ها محروم خواهد ماند.
رذائلی که در درون آدمی وجود دارد در مواجهه با زندگی و در ارتباط با دیگران خودش را نشان میدهد .
به عنوان مثال، شخصی که فاقد توکل و رضا و یا صبر در زندگی است در مواجهه با رویداد های زندگی ، متوجه میشود که فاقد این صفات است در صورتیکه قبل از این رویداد از آن خبر نداشت.
و یا کسی که نسبت به دیگران نفرت دارد ،ریا کار است ،حسادت می کند ،غیبت کننده است ، همه این رذائل در ارتباط با دیگران خود رو نشان می دهند و این زمینه فراهم میشود که راهرو خودش رو بشناسد و بعد به درمان و اصلاح خود بپردازد.
بنابراین هر لحظه فرصتی است برای خودشناسی و اصلاح خود :
هر نفس از انفاس عمرت گوهریست
آن نفس سوی خدایت رهبریست
با پرداختن به عبادت کورکورانه و غافل بودن از نفس ،انسان هیچگاه به تعالی روحی نخواهد رسید.
در مواجهه با رویدادهای زندگی و خصوصا در ارتباط با دیگران خود را زیر نظر بگیرید ،تا بدانید در درون شما چه رذائلی وجود دارد و تاکنون شما از آن بی خبر بودید.
با خواندن کتاب های عرفانی، انسان فقط به علم عرفان دست پیدا می کند ،ولی در مراقبه و مبارزه با نفس در میدان عمل ،سالک به خود عرفان دست پیدا می کند و تفاوت این دو از زمین تا آسمان است .