عبدالکریم سروش و فلاسفه:
????تصویری که #مولانا از عالم بدست میدهد
مولانا غزل بسیار نیکویی دارد که گمان میکنم بسیاری از شما شنیده باشید :
کجایید ای شهیدان خدایی
بلاجویان دشت کربلایی
کجایید ای سبک روحان عاشق
پرندهتر ز مرغان هوایی
...این غزل را که میخوانید و پایین می آیید به این بیت پایانی میرسید که:
کف دریاست صورتهای عالم
ز کف بگذر اگر اهل صفایی
تصویری که این بزرگوار از این عالمی که ما در آن زندگی میکنیم میدهد این است که یک جهان واقعی وجود دارد که در حکم یک دریای بیکران است . آن گاه بر سطح آب این دریا ، کف هایی نشسته است و ما در این کف ها داریم زندگی میکنیم . فقط هم همین کف ها را میبینیم.. اصلا غافلیم از اینکه کف ، به خودی خود نمیتواند وجود داشته باشد و اینکه کف روی یک آبی است و آب روی یک جایی است و آن هم برای خود عالمی دارد. اینها را اصلا ما نمی بینیم. آنقدر این کف ، ستبر است و آنقدر غلیظ است و آنقدر ما در دل این کف فرو رفته ایم که از آب خبری نداریم و خبری هم نمی گیریم . ولی یک چشم تیزبین مانند چشم این عارف - یعنی چشم ِ تجربه ِ معنوی ِ او - به او میگوید که در حقیقت : «کف دریاست صورت های عالم » .
تمام این صُوَری که شما می بنید در مقام ِ تمثیل مانند کفی است که بر روی آب نشسته و آب را از چشم شما پنهان کرده است . بطوری که اگر شما بتوانید کف را بشکافید و فروتر بروید ، آن وقت تازه به آب میرسید و تازه میفهمید که اصلا چه غفلتی داشته اید و خودِ کف را حقیقت می پنداشتید در حالی که حقیقت در زیر این کف که حجاب است ، قرار گرفته است.