سیر و سلوک و عرفان:
#داستانهای_عرفانی_ملاقات_با_امام_زمان( عج ) :
??بسم الله الرحمن الرحیم
??تشرف تاجر اصفهانی
??مرحوم پدرم آقای حاج سید رضای ابطحی رضوان الله تعالی علیه برای من نقل می کرد؛ علت آنکه در مشهد دعاء ندبه مرسوم شد که خوانده شود این بود که؛
یکی از تجار اصفهان که مورد وثوق من و جمعی از علماء بود، نقل می کرد؛ من در منزل، اطاق بزرگی را به عنوان حسینیه اختصاص داده ام اکثرا در آنجا روضه خوانی می کنم. شبی در خواب دیدم که من از منزل خارج شده ام و به طرف بازار می روم ولی جمعی از علماء اصفهان به طرف منزل ما می آیند! وقتی به من رسیدند گفتند؛ فلانی کجا می روی؟ مگر نمی دانی منزلت روضه است. گفتم؛ نه منزل ما روضه نیست. گفتند؛ چرا منزلت روضه است و ماهم به آنجا می رویم و حضرت بقیه الله علیه السلام هم آنجا تشریف دارند. من فورا با عجله خواستم به طرف منزل بروم، آنها به من گفتند؛ با ادب و مؤدبانه وارد منزل شو. من مؤدبانه وارد شدم، دیدم جمعی از علماء در حسینیه نشسته و در صدر مجلس هم حضرت ولی عصر علیه السلام نشسته اند. وقتی به قیافه آن حضرت دقیق شدم دیدم مثل اینکه ایشان را در جایی دیده ام. لذا از آن حضرت سوال کردم که آقا من شما را کجا دیده ام. فرمود؛ همین امسال در مکه در آن نیمه شب در مسجدالحرام، وقتی آمدی نزد من و لباسهایت را نزد من گذاشتی و من به تو گفتم؛ مفاتیح را زیر لباسهایت بگذار.
تاجر اصفهانی می گفت؛ همینطور بود، یک شب در مکه خواب از سرم پریده بود، با خود گفتم؛ چه بهتر که به مسجدالحرام مشرف شوم و در آنجا بیتوته کنم و مشغول عبادت بشوم. لذا وارد مسجد الحرام شدم، به اطراف نگاه می کردم که کسی را پیدا کنم لباسهایم را نزد او بگذارم و بروم وضو بگیرم، دیدم آقایی در گوشه ای نشسته اند، خدمتش مشرف شدم و لباسهایم را نزد او گذاشتم، می خواستم مفاتیحم را روی لباسهایم بگذار، فرمود؛ مفاتیح را زیر لباسهایت بگذار و من طبق دستور ایشان عمل کردم و مفاتیح را زیر لباسهایم گذاشتم و رفتم وضو گرفتم و برگشتم و تا صبح در خدمتش و در کنارش مشغول عبادت بودم ولی در تمام این مدت حتی احتمال هم ندادم که امام عصر روحی فداه باشد.
به هر حال در خواب از آقا سوال کردم؛ فرج شما کی خواهد بود؟
فرمود؛ نزدیک است. به شیعیان ما بگویید دعای ندبه را روزهای جمعه بخوانند.
این ملاقات به ما می گوید؛ آن حضرت دوست دارد که دوستانش لااقل روزهای جمعه گرد یکدیگر بنشینند، زانوهای غم را بغل بگیرند و اشک از دیدگان بریزند و همه با هم بگویند؛ أین بقیه الله...
بگویند؛ أین الطالب بدم المقتول بکربلاء.
بگویند؛ بأبی انت و امی و نفسی لک الوقاء و الحمی.
بگویند؛ هل الیک یابن احمد سبیل فتلقی.
بگویند؛ متی ترانا و نراک و قد نشرت لواء النصر تری اترانا نحف بک و انت تأم الملأ و قد ملأت الارض عدلا...
منبع :
کتاب ملاقات با امام زمان علیه السلام نوشته سید حسن ابطحی
#امام_زمان_عج
@sserfan