*تولد هاوارد هاکس، کارگردان آمریکایی، "ریو لوبو" و "هاتاری" عناوین مهمترین آثار اویند. وی در سن 81 سالگی در گذشت. (1977-1896 م )
*پایان نبرد "مارِن" بین ارتش آلمان و نیروهای متفقین در جنگ جهانی اول ( 1918 م)
نبرد بزرگ "مارن" در جریان جنگ جهانی اول در 25 مه 1918میلادی، بین ارتش آلمان و نیروهای متفقین شامل امریکا، انگلیس و فرانسه در نزدیکی رود مارن در شمال شرقی فرانسه روی داد. در این جنگ پنج روزه که در 30 مه آن سال پایان یافت و به پیروزی آلمان منجر شد، 55 هزار تن از قوای متفقین اسیر شدند. با وجود این، ارتش آلمان در مارن متوقف شد و نتوانست خط دفاعی متفقین را درهم بشکند. به همین دلیل از این به بعد، حملات متفقین به ارتش آلمان آغاز شد و آلمانیها شروع به عقبنشینی کردند.
*درگذشت اندیشمند بزرگ روس، گئورگی پله خانوف ( 1918 م)
سی ام ماه می سالگرد درگذشت اندیشمند بزرگ روس، گئورگی پله خانوفGeorgi Plekhanovاست که در سال 1918 در 62 سالگی فوت شد. وی یک مارکسیست بود ولی جامعه روسیه را «نارس» برای پیاده کردن این فرضیه میدانست. پله خانوف که اینک درستی باور او به ثبوت رسیده است بارها به لنین که به اتفاق نشریه «ایسکرا (جرقه) » را منتشر میکردند تاکید کرده بود که فعلا باید از مرحله سوسیال دمکراسی آغاز، برایش تبلیغ و انقلاب را بر پایه آن قرار دهند. همین افکار پله خانوف باعث پیدایش و رشد «منشویسم (در برابر بلشویسم)» شد. وی در کنگره سال 1903 چپگرایان انقلابی روسیه با انترناسیونالیسم پرولتاریاییProletarian Internationalismمخالفت کرد و راه منشویکها و ناسیونالیستی (همان راه سوسیال دمکراتهای روسیه) را در پیش گرفت ولی از حمایت اصولی از مارکسیسم دست برنداشت. او تا پایان عمر که از بیماری سل درگذشت میگفت: مارکسیسم فرضیهای است خوب و ایده آل، ولی جوامع بشری و به ویژه جامعه روسیه هنوز به جایی نرسیدهاند که آمادگی پیاده کردن موفقیت آمیز این فرضیه را داشته باشند به همان گونه که جامعه ایران باستان با همه اشتیاق اولیهاش، فرضیه مزدک را که تفاوتی با فرضیه مارکس نداشت هضم نکرد. پله خانوف نیز بمانند لنین سالها به صورت پناهنده در سویس بسر برده بود. از پله خانوف کتابهای متعدد و نیز رسالات فراوان در تعریف انواع سوسیالیسم و «مارکسیسم عملی» باقی مانده است. همین نوشتهها او را در ردیف تئوریسینهای بزرگ قرن 20 قرار داده است. مهمترین کتابهای تالیف پله خانوف عبارتند از: «آنارشیسم و سوسیالیسم»، «تاریخ از نگاه یکتاشناسان»، «تاریخ متریالیسم»، «حقایق منطقی»، «اهمیت مطالعه تاریخ از نظر تحولات اندیشه»، «نقش فرد در تطور تاریخ» و آخرین تالیف او «مشکلات ریشهای مارکسیسم».
*درگذشت "بوریس پاسترناک" بزرگترین شاعر معاصر روس (1960 م)
بوریس لئونیدویچ پاسْتِرناک شاعر بزرگ روسی در 10 فوریه 1890میلادی در خانوادهای هنرمند در مسکو به دنیا آمد. وی مدتی در رشتههای موسیقی، حقوق و فلسفه تحصیل کرد. اما سرانجام به سرودن شعر و نمایشنامهنویسی روی آورد و از دهه 1930 به عنوان بزرگترین شاعر روسیه شناخته شد.
وی در این زمان به انتشار آثار خود پرداخت و به شهرت رسید. آثار وی بعضاً درباره انقلاب روسیه بود و جنبههای عاطفی و انقلابی، در آن با یکدیگر ارتباط نزدیکی داشتند. پاسترناک سپس به مدت ده سال به ترجمه آثار بزرگ خارجی به زبان روسی دست زد و بیشتر آثار شکسپیر، به وسیله او به این زبان ترجمه شد. این شاعربرجسته، پیرو سبک رئالیسم یا واقعبینی بود و اشعار خود را با این سبک میسرود. وی در سال 1957میلادی کتاب معروف خود با نام دکتر ژیواگو را منتشر کرد که این امر غوغای فراوانی را برانگیخت. کتاب مزبور هرچند مربوط به سرگذشت دوران استالین بود ولی با ظرافتی فراوان، تاروپود سیستم سوسیالیستی شوروی را به باد انتقاد گرفته بود. پاسترناک پس از انتشار این کتاب از اتحادیه نویسندگان اخراج شد و تا آخر عمر، گوشهگیری و عزلت اختیار کرد. یک سال پس از انتشار کتاب دکتر ژیواگو، در سال 1958، این کتاب برنده جایزه ادبی نوبل گردید اما حکومت وقت شوروی او را از خروج از کشور و دریافت این جایزه منع کرد. از اینرو، پاسترناک بر اثر فشار دستگاه کمونیستی، طی نامهای دریافت جایزه نوبل را رد کرد. قلم پاسترناک ساده و روان بود و از پیچیدگی و ابهام کمتری برخوردار است.
وی شاعری درون گراست که در اشعار خود میخواهد به درون دنیای محسوس و مرئی نفوذ کند.
علاوه برکتاب دکتر ژیواگو، بسیاری از آثار پاسترناک مورد انتقاد و سرزنش قرار گرفتند. چرا که وی درمحیط بسته شوروی کمونیستی، با خلق این آثار، به طور غیرمستقیم، ارزشهای این انقلاب و در حقیقت حقانیت هیأت حاکمه را زیر سؤال میبرد. با این حال، نفوذ اشعار وی بر نسل جوان انکارناپذیر است. بوریس پاسترناک سرانجام در 30 مه 1960میلادی در هفتاد سالگی درگذشت و به طرز با شکوهی تشییع شد. آسمان زمینی، دومین پرنده و زندگی خواهرم از دیگر آثار پاسترناک میباشند.
* روز ملی "کرواسی" (1980 م)
در کشور یوگسلاوی سابق، همواره صربها نسبت به دیگر اقوام، اقتدار و برتری داشتند و همین موضوع باعث نارضایتی اقوام دیگراز جمله کرواتها شده بود. اگر چه کرواتها قیامها و اعتراضات متعددی علیه صربها انجام دادند اما تحولات شوروی و تضعیف کمونیسم در سالهای آخر دهه 1980، زمینه را برای رشد احساسات ملی گرایانه کرواتها و استقلالطلبی آنها فراهم کرد. با افزایش قدرت کرواتها، دولت مرکزی مجبور به گفتگو با آنان درباره افزایش اختیارات کرواسی شد. سرانجام مردم کرواسی خواستار استقلال شدند که این درخواست حمله نظامی ارتش یوگسلاوی را به دنبال داشت. اما با مقاومت مردم و حمایت دولتهای غربی، یوگسلاوی تهاجم نظامی خود را پایان داد. کرواسی با بیش از 56 هزار کیلومتر مربع در شرق اروپا و در همسایگی اسلوونی، بوسنی، یوگسلاوی و مجارستان واقع است. جمعیت آن 4/5 میلیون نفر بوده که اکثریت آنها مسیحی و عمدتاً پیرو مذهب کاتولیک هستند. از آن جا که این کشور با رشد منفی جمعیت مواجه میباشد بنابراین پیشبینی جمعیت آن تا سال 2025 کمتر از 4/5 میلیون نفر خواهد بود. ملیتهای گوناگونی از جمله کرواتها که اکثریت دارند و نیز صربها و بوسنیایىها و مسلمانان در کرواسی زندگی میکنند. زبان رسمی این کشور کرواتی است و پایتخت آن زاگرب و اشپیلت و رییِکا از شهرهای مهم آن هستند. واحد پول کرواسی کونا میباشد. نوع حکومت این کشور، جمهوری چند حزبی با دو مجلس قانونگزاری است. 25 ژوئن روز استقلال این کشور از فدراسیون یوگسلاوی و 30 ماه مه روز ملی این کشور است.